چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟


چرا یک پلن معاملاتی مهم است؟

به طور خلاصه، موفق ترین معامله گران یک برنامه دارند. شما نمی توانید تضمین کنید که همیشه می توانید بازار را شکست دهید، اما یک برنامه می تواند به ایجاد زمینه برای تجارت موفق کمک کند.

با قرار دادن یک برنامه نوشته شده، چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ بسیار راحت تر می توانید بر روی اهداف معامله گری خود متمرکز بمانید. زمانی که بازارها در پر استرس ترین حالت خود قرار دارند، نمی خواهید به قضاوت خود تکیه کنید. یک برنامه دقیقاً به شما می گوید که چه کاری انجام دهید، بنابراین می توانید نظم و انضباط و ثبات را حفظ کنید و در عین حال ضرر را کنترل کنید.

نکته قابل توجه این می باشد که یک طرح بی فایده است مگر اینکه عملی شود. بسیاری مرتکب این اشتباه می شوند که زمان زیادی را برای ایجاد یک استراتژی سرمایه گذاری می کنند، اما زمانی که شروع چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ به معامله در بازار می کنند، آن را کنار می گذارند.

پلن معاملاتی

چگونه یک پلن معامله گری بسازیم؟

۱.خودتان را ارزیابی کنید

برای ایجاد یک برنامه معاملاتی، ابتدا باید یک قدم به عقب بردارید و تخصص بازار، اهداف و نقاط ضعف خود را ارزیابی کنید. پس از همه، شما می خواهید که برنامه شما تا حد امکان متناسب با شما باشد.

تجربه و تخصص

با ارزیابی دانش خود از بازارها شروع کنید، بنابراین می توانید مطمئن شوید که از عمق خود خارج نمی شوید. برای مثال، اگر کاملاً مبتدی هستید، استراتژی‌های گزینه‌های پیشرفته ممکن است مکان خوبی برای شروع نباشند.

همچنین ایده خوبی است که مشخص کنید با کدام دسته از دارایی ها راحت تر هستید و در ابتدا چند بازار را برای تمرکز روی آنها انتخاب کنید.

با افزایش اعتماد به نفس، همیشه می توانید برگردید و برنامه خود را اصلاح کنید.

اهداف

چرا معامله می کنید؟ اگر پاسخ فقط «پول درآوردن» است، ممکن است به اندازه کافی به این موضوع فکر نکرده باشید.

شاید بخواهید برای بازنشستگی، شغل جدیدی را شروع کنید یا زمانی را برای گذراندن با دوستان و خانواده آزاد کنید. هدف نهایی شما هرچه باشد، مطمئن شوید که برنامه شما با انگیزه شما ساخته شده است.

یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار این است که از هدف نهایی خود شروع کنید و به سمت عقب حرکت کنید. در نظر بگیرید که می‌خواهید ده سال دیگر کجا باشید و ده نقطه عطف سالانه را تعیین کنید که شما را به آنجا برساند.

نقاط قوت و ضعف

شما می خواهید که برنامه معاملاتی شما مطابق با نقاط قوت شما باشد و نقاط ضعف شما را کاهش دهد

به عنوان مثال، ممکن است نیاز داشته باشید که دائماً موقعیت‌های باز خود را تماشا کنید – که اگر معاملات را یک شبه انجام دهید ممکن است مشکل باشد. می‌توانید با پایبندی چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ به معاملات روزانه یا استفاده از اعلان‌ها و هشدارها برای پیگیری معاملات بدون اینکه همیشه مراقب مانیتور خود باشید، این ضعف را برطرف کنید.

با پیشرفت در مورد نقاط قوت و ضعف خود اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد، بنابراین مطمئن شوید که برنامه خود را به صورت دوره ای بازبینی و ویرایش کنید.

سبک معاملاتی خود را انتخاب کنید

۲.سبک معاملاتی خود را انتخاب کنید

اکنون که تخصص، اهداف، نقاط قوت و ضعف خود را مشخص کرده اید، باید بتوانید تشخیص دهید که کدام سبک معامله گری برای شما مناسب تر است.

اگر بازده های بلندمدت را هدف قرار می دهید و نمی خواهید هر روز زمان زیادی را به موقعیت های باز و بسته اختصاص دهید، برای مثال، معاملات موقعیت یا نوسان ممکن است برای شما مناسب باشد. یا اگر قصد دارید تمام وقت معامله کنید اما می خواهید از پرداخت بودجه یک شبه خودداری کنید، می توانید معاملات روزانه را در نظر بگیرید.

۳. ایجاد یک استراتژی

استراتژی معاملانی شما باید شامل موارد زیر باشد:

  • چگونه فرصت ها را پیدا می کنید
  • ریسک / پاداش شما در هر معامله
  • چه زمانی ترید کنیم
  • انواع سفارش برای استفاده
  • استراتژی خروج شما

یافتن فرصت ها

همانطور که در دو دوره گذشته توضیح داده شد، بیشتر معامله گران فرصت هایی را با استفاده از تحلیل تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از این دو پیدا می کنند. اکنون می دانید که هر گزینه چگونه کار می کند، روش دلخواه خود را برای یافتن موقعیت های جدید بسنجید.

ریسک و پاداش

تعیین میزان تحمل ریسک شما می تواند برای هر کسی دشوار باشد. یک نقطه شروع محکم این است که در نظر بگیرید که در مجموع چقدر می توانید ضرر کنید، به یاد داشته باشید که انحلال می تواند و در صورتی اتفاق بیفتد که مارجین مورد نیاز خود را کامل حفظ نکنید.

معامله‌گران موفق ممکن است لزوماً موقعیت‌های برنده بیشتری نسبت به موقعیت‌های بازنده باز نکنند. در عوض، آنها معاملات بازنده را مدیریت می کنند تا اطمینان حاصل کنند که برنده ها آنها را سودآور نگه می دارند.

زمان سنجی

زمان بندی می تواند همه چیز هنگام معامله باشد.

علاوه بر اطمینان از باز بودن بازارهای انتخابی شما هنگام برنامه ریزی برای معامله، ایده خوبی است که در مورد زمانی که ممکن است در بی ثبات ترین حالت خود هستند، تحقیق کنید. نوسان اغلب در آغاز یا پایان یک جلسه و همچنین زمانی که گزارش ها یا اخبار منتشر می شود به اوج خود می رسد.

در این مرحله، ممکن است بخواهید بازه های زمانی نمودار خود را نیز انتخاب کنید. در حالت ایده آل، شما نمی خواهید تایم فریم ها را به صورت تصادفی تغییر دهید. یک نمودار «پایه» را انتخاب کنید که در درجه اول از آن استفاده می‌کنید، با دو نمودار دیگر که می‌توانید هنگام تأیید چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ روندها به آنها مراجعه کنید.

ژورنال معاملاتی داشته باشید

۴.مراقب جزئیات باشید

آخرین مرحله در ایجاد یک برنامه معامله گری موفق، اضافه کردن جزئیات تا حد امکان است. دقیقا مشخص کنید که کدام بازارها و چه زمانی قرار است معامله کنید. تصمیم بگیرید که چه مقدار سرمایه به هر موقعیت اختصاص دهید، و همچنین محل توقف و محدودیت را تعیین کنید.

چک لیست می تواند یادآور مفیدی برای استفاده در عمل باشد. این به تعیین مسیر انتخابی شما کمک می کند و دلیل معامله را تقویت می کند. در حالت ایده آل، چک لیست شما باید هر مرحله را هنگام یافتن فرصت ها، باز کردن معاملات و مدیریت موقعیت ها پوشش دهد.

دفتر ژورنال معاملاتی شما می تواند به همان اندازه که می خواهید دقیق باشد. اما حداقل باید موارد زیر را پوشش دهد:

  1. استدلال پشت هر معامله
  2. هدف سود و حداکثر ضرر
  3. سطوح ورودی و خروجی
  4. احساسات هنگام ورود و خروج از موقعیت

یک دفتر ژورنال معاملاتی همچنین می تواند به شما کمک کند تا ببینید آیا به طور مداوم معامله می کنید یا خیر . اگر بتوانید اطمینان حاصل کنید که با استراتژی خود سازگار هستید، می توانید ببینید که کجا اشتباه می کند و آن را مطابق با آن تغییر دهید.

چرا هر سرمایه گذاری باید استراتژی معاملاتی خاص خود را داشته باشد

استراتژی معاملاتی به عنوان یک نیاز برای سرمایه گذار

در بخش های قبل در خصوص طراحی سیستم معاملاتی در بازار صحبت کردیم و گفتیم هر سرمایه گذاری قبل از اینکه وارد یک موقعیت خرید شود باید چند نکته را چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ رعایت کند و در نهایت 6 گام را طراحی سیستم معاملاتی عنوان کردیم. در این بخش قصد داریم در خصوص استراتژی معاملاتی هر سرمایه گذار در بازار سرمایه صحبت کنیم.

تعریف استراتژی معاملاتی

استراتژی معاملاتی مجموعه قوانینی می باشد که یک سرمایه گذار باید برای خود داشته باشد تا بتواند در بازار سرمایه موفق عمل کند و مهم تر از داشتن استراتژی معاملاتی؛ پایبندی به آن می باشد یعنی سرمایه گذار باید بتواند به استراتژی تدوین شده پایبند باشد و هیچگاه با توجه به شرایط پیش از آمده از آن تخطی نکند. یعنی ابتدا برنامه ریزی لازم برای تدوین یک استراتژی معاملاتی را انجام داده و سپس بر اساس آن عمل کند. پس میتوان به این نتیجه رسید که داشتن استراتژی در معاملات شرط لازم برای موفقیت می باشد ولی شرط کافی نیست و شرط کافی پایبندی به استراتژی و اجرای درست آن می باشد .

استراتژی معاملاتی

داشتن استراتژی در دنیای معامله گری

قبل از شروع صحبت در خصوص این موضوع بهتر است سوالی را مطرح کنیم. چرا همواره سرمایه گذاران در تلاش هستند تا از استراتژی معاملاتی دیگران تقلید کنند و از آن در معاملات خود استفاده کنند و آیا این درست است که از استراتژی معاملاتی دیگران در بازار استفاده کنیم؟

هر سرمایه گذاری با یک روش معاملاتی منحصر به فرد در بازار معامله می کند که با توجه به تجربه، تحقیق و روانشناسی فردی آن را بدست آورده و از آن استفاده میکند؛ بنابراین تقلید کردن از استراتژی معاملاتی دیگر سرمایه گذاران در بازار اشتباه محض می باشد ولی این موضوعی است که به وفور در بازار سرمایه شاهد آن هستیم. پس این سوال باقی می ماند که چرا بیشتر سرمایه گذاران به دنبال کپی کردن استراتژی معاملاتی سرمایه گذاران موفق در بازار هستند؟؟ اگر قرار باشد همه استراتژی های معاملاتی به موفقیت منجر شود چرا درصد بیشتری از بازار بازنده هستند و تنها درصد کمی برنده؟؟

استراتژی معاملاتی

برای داشتن معاملات موفق در بازار سرمایه باید یک سیستم معاملاتی مناسب داشت که در بخش زیر مراحل آن را تشریح میکنیم

مرحله اول: بازه زمانی خاص خود را انتخاب کنید.

مرحله دوم: روند را تشخیص دهید و از آن تایید بگیرید.

مرحله سوم: نسبت ریسک و ریوارد خود را تعیین کنید:

مرحله چهارم: مقدار سرمایه ای که قصد ورود به سهم را دارید تعیین کنید:

مرحله پنجم: نقاط ورود و خروجتان را مشخص کنید.

مرحله ششم: از سیستم استفاده کنید و با آزمون و خطا کارایی آن را افزایش دهید.

با بررسی موضوعات بالا میتوان به این نتیجه رسید که استراتژی معاملاتی هر شخصی منحصر به فرد است و نمی توان از استراتژی معاملاتی دیگران تقلید کرد و در معاملات آن را به کار برد. از طرفی هر سرمایه گذاری باید بداند که استراتژی معاملاتی منحصر به فرد به سادگی و راحتی به دست نمی آید و نیازمند کسب تجربه در بازارهای مالی است. معمولا ممکن است سرمایه گذار در ابتدای تدوین یک استراتژی با شکست مواجه شود ولی باید این شکست را مبنای کار قرار داد و به سادگی دلسرد نشد و با تلاش بیشتر ضعفها را برطرف کرد.

استراتژی معاملاتی در بورس + اجرای صوتی

فرقی نمی کند بر اساس تحلیل پایه ای (Fundamental) بازار بورس را دنبال کنید یا به روزتر باشید و علم تحلیل تکنیکال را فرا گرفته باشیدو چارتیستی بازار را نگاه کنید. هم در تحلیل تکنیکال و هم در تحلیل بنیادی ، تئوری ها و متغییر های زیاد (و البته گاها ضد و نقیض) وجود دارد که نمی توان بر مبنای تمام آنها همزمان تصمیم گرفت!

در واقع هر ابزار تکنیکالی (مانند خطوط روند، فیبوناچی، اسیلاتور و…) تنها احتمال وقوع حالتی را نسبت به حالت دیگر نشان می دهد.

یک دانشجوی موفق سهام ابتدا ابزار تحلیل بازار را فرا می گیرد و سپس با توجه به روحیات و انتظارات خود با ترکیب چندین ابزار تکنیکال برای خود یک سیستم ترید (یک استراتژی خرید و فروش) و یا به عبارت دیگر یک حد و مرزی را تعریف می کند…

در اینجا تصمیم نداریم بحث استراتژی ایده آل را باز کنیم تنها می خواهیم ویژگی یک استراتژی صحیح را برای شما توضیح دهیم. در ارسالهای آتی دقیقا در مورد ویژگیهای یک استراتژی موفق و نحوه انتخاب آن صحبت خواهیم کرد.

استراتژی معاملاتی چیست؟

استراتژی چیزی است که حد و مرزی را برای شما مشخص می کند و مجموعه قوانین مشخصی را به شما نشان می دهد که باعث می شود خود را در بازار پرتلاطم و پرنوسان بورس گم نکنید و دچار حالت های خطرناک روانشناختی ( از جمله ترس، طمع، بی برنامه گی و…) نشوید.

  • شرایط دقیق ورود به بازار و انجام معامله خرید را بدانید.

شما باید طبق قوانین استراتژی ترید خود دقیقا بدانید کجا (در چه قیمت) و کی ( در چه زمانی) وارد بازار شوید و سهم را بخرید. عجله نکنید چون تشخیص قیمت مناسب برای خرید سهم شرط لازم است اما کافی نیست.

  • آگاهی از قیمت و زمان مناسب فروش معامله در سود (داشتن حد سود)

وقتی سهم را خریدید و به سود نشست می دانید کجا و تحت چه شرایطی از بازار خارج می شوید و معامله در سود خود را می فروشید.

  • آگاهی از قیمت مناسب جهت فروش معامله در ضرر (تعیین حد ضرر)

اگر سهم را خریدید و بازار پایین آمد شما ضرر می کنید.. این ضرر قرار است تا کجا ادامه پیدا کند ؟ تا نصف شدن حساب شما !؟ شما باید بدانید اگر در ضرر فرو رفتید کجا معامله را واگذار کنید و با کمترین میزان ضرر از بازار خارج شوید.

اینها اصول پایه ای یک استراتژی ترید در بورس می باشد.. در ارسالهای آتی توضیحات بیشتری در مورد ویژگی های یک سیستم ترید خوب به شما ارائه خواهیم کرد.

چرا به طرح کسب و کار یا بیزینس پلن نیاز داریم؟افزودن دیدگاه

وجود يك طرح كسب و كار رسمي ، صرفنظر از اندازه كسب و كار آن ، به همان اندازه كه براي راه اندازي مهم است براي يك كسب و كار برقرار (محرز) نيز مهم است.

هر کارآفريني كه به کسب و کاری اشتغال دارد و يا قصد راه­اندازی کسب و کاری را دارد، برای موفقيت، احتياج به يك طرح كسب و كار[1] (BP) واقعي و تحقق­پذير دارد. چندين دهه است كه محققان ثابت كرده­اند عملکرد شركت‌هايي كه به داشتن طرح كسب و كار اهميت مي‌دهند، بهتر از شركت‌هايي است که اين كار را انجام نمي‌دهند. متأسفانه مطالعات نشان مي‌دهد كه اغلب کسب و کارهای كوچك، براي نوشتن طرح كسب و كار جهت راه­اندازي يا توسعه كسب وكار بي­اشتياق هستند. مطالعه­اي توسط شركت ويلارد وشالمن نشان داد، فقط 14 درصد از شركت‌هاي كوچك، يك طرح كسب و كار مكتوب ساليانه دارند. همچنين اين مطالعه گزارش داد كه 60 درصد از اين شركت‌ها، هيچ­گونه طرح مكتوبي ندارند.

چرا به تدوین طرح كسب و کار نیاز داریم؟

طرح كسب ‌و كار يك خلاصه مكتوب از فعاليت‌های اقتصادی كارآفرين مي‌باشد كه داراي جزئيات مالي و عملیاتی، استراتژي، موقعيت‌هاي بازاريابي، توانايي‌ها و مهارت‌هاي وی مي‌باشد. هيچ جايگزيني براي يك طرح كسب ‌و كار سازماندهي‌شده وجود نداشته و هيچ راه ميانبري براي تدوین آن وجود ندارد. اين طرح همانند يك نقشه راه، به كارآفرين در راه‌اندازی و اداره يك کسب ‌و کار موفق كمك مي‌كند. اين طرح، مسيري را كه کسب ‌و کار در پيش دارد، اهداف و موقعيت آن و چگونگي رسيدن به آن اهداف و موقعیت‌ها را تشریح می‌کند. به عبارت دیگر، يك سند مكتوب است كه كارآفرين، تحقيقات لازم را در مورد آن انجام داده و موقعيت­هاي مختلف را به طور مناسب بررسي كرده است. در واقع، طرح كسب و كار، مسیر پیش روی کارآفرین را روشن می­کند و از گمراهي و انحراف آن جلوگيري مي‌كند.

يك طرح كسب و كار سه نقش اساسي ایفا می‌کند:

اولين و مهم‌ترين نقش، هدايت عمليات کسب‌وکار از طریق ترسيم مسيرهاي آينده و برنامه‌ريزي استراتژيك است. اين طرح، مأموريت، اهداف، مقاصد، تحلیل بازار، بودجه و پيش‌بيني‌هاي مالي، بازارهاي هدف و استراتژي­ها را مشخص مي‌كند و به ما كمك مي‌كند كه کسب‌ و کار را به خوبی هدايت كنیم.

دومين نقش يك طرح كسب ‌و كار، توانایی جذب سرمایه از وام‌دهندگان و سرمايه‌گذاران است. یک طرح کسب ‌و کار مطلوب، به وام‌دهندگان و سرمایه‌گذاران ثابت می‌کند که کسب ‌و کار ما قادر است وام‌ها را پرداخت کند و نرخ مناسبی از سود تولید کند.

نقش سوم طرح كسب ‌و كار این است که ما را وادار می‌کند تا نگاه واقع‌بینانه‌ای به ایده‌های خود داشته باشیم. همچنین ما را ملزم می‌کند تا شانس موفقیت معاملات اقتصادی خود را به صورت عینی‌تری مورد ارزیابی قرار دهیم.

آزمودن كسب و كار

برای جذب سرمایه گذاری، یک طرح کسب و کار باید سه چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ آزمون را توسط وام‌دهندگان و سرمایه­ گذاران بگذراند:

الف- آزمون عملی بودن

دو آزمون اول دارای دو بخش داخلی و خارجی می­باشند.

آزمون عملی بودن: بخش خارجی آزمون عملی بودن، شامل اثبات این مسئله است که آیا واقعا بازار برای محصول یا خدمت ما وجود دارد یا خیر. این بخش بر روی جذابیت صنعت، رشد و یا افت بازار، مشتریان بالقوه، اندازه بازار و میزان رقابت تمرکز دارد. کارآفرینانی که این بخش از آزمون عملی بودن را ­بگذرانند، ثابت می­کنند که در بخش بازاریابی طرح­ کسب و کار خود، تقاضای بسیار زیادی نسبت به ایده­ی آن­ها وجود دارد.

بخش داخلي آزمون عملی بودن بر روي خود محصول يا خدمت تاكيد دارد. آيا کسب و کار واقعا مي‌تواند به منظور بازگشت هزينه­ها، در طرح كسب و كار خود، اين محصول را تولید کند؟ آیا اين از آن­چه هم اكنون رقبا ارائه می­کنند و می­‌فروشند، متمايز است؟ آيا براي مشتريان داراي ارزشی مطلوب خواهد بود؟

آزمون رقابتی: بخش خارجي آزمون رقابتی، موقعيت نسبي کسب و کار را نسبت به رقبای اصلي مورد ارزيابي قرار مي‌دهد. چگونه نقاط ضعف و قوت ما با نقاط ضعف و قدرت رقبا، هماهنگ مي‌شود؟ آيا اين تفاوت­ها، حيات و موفقيت ما را تهديد مي‌كند؟

آزمون رقابتی داخلي بر روي توانايي مديريت براي ايجاد يك کسب و کار تمركز مي­كند كه بتواند در كنار رقبای موجود، به بقاي خود ادامه دهد. براي عبور از اين آزمون، يك طرح بايد كيفيت، مهارت و تجربه تيم مديريت را در فعاليت اقتصادي اثبات كند و این­ که شركت چه منابع ديگري دارد كه مي‌تواند به حيات رقابتي خود در بازار ادامه دهد؟

آزمون ارزش: براي اين كه وام­دهندگان و سرمايه­گذاران را متقاعد سازيم تا پولشان را وارد معاملات اقتصادي كنند، يك طرح كسب و كار بايد به آن­ها اثبات كند كه احتمال بازپرداخت يا نرخ سود، بسيار بالاست. يك طرح بايد وام­دهندگان و سرمايه­گذاران را متقاعد كند كه سود قابل توجهي به دست می­آورند. اصول تجاري كه سرمايه­گذاران طي چندين دهه براي ارزيابي ماهيت مالي يك فعالیت اقتصادي به كار برده­اند، اکنون نیز معتبر مي­باشد. ارزيابي­ها بر اساس فرضيات بازار انجام مي‌شود.

امروزه تهیه طرح­هايي بر اساس ارقام واقعي، بسيار مهم است. مدل كسب وكار بايد با عقل و استدلال، همخوانی داشته باشد. فعاليت­هاي اقتصادي بايد يك ديدگاه استراتژيك و طولاني مدت داشته باشند و بر روي عمليات اقتصادي، تمركز عملي وكاربردي داشته باشند. كارآفرينان بايد بتوانند به وضوح، آگاهی خودشان را در مورد موارد زير نشان دهند:

الف) هزینه مواد اولیه و كل هزينه­هاي مربوط به تولید كالا یا خدمت

ب) هزينه تولید هر واحد محصول

ج) قيمت فروش تعیین شده بر مبنای بازار و حاشیه سود ناخالص

د) نقطه سر به سر

شاید بزرگ­ترين خدمتي كه يك طرح كسب و كار به كارآفرين ارائه مي‌كند، تفهيم اين مسئله است كه راه­اندازی یک کسب و کار، کار آسانی نیست. گاهي در زمان تدوین طرح و قبل از اجرا، كارآفرين با اين واقعيت رو به رو می­شود كه انجام این فعالیت، غيرممكن است.

هنگام آماده­سازي يك طرح كسب وكار، ارزش واقعي طرح، تنها به خود طرح بستگي ندارد، بلكه به فرآيندي بستگی دارد كه يك كارآفرين براي خلق يك طرح كسب و كار، از آن عبور مي‌كند. آن­چه كارآفرين در مورد کسب و کار خود مي‌داند، همچون بازار هدف، احتياجات مالي و ساير عوامل، مي‌توانند در موفقيت آميز بودن يك فعاليت اقتصادي مؤثر باشند. اين فرآيند به كارآفرين کمک می­کند تا به جاي «فكر مي‌كنم» بگويد «من مي‌دانم.» وی اشتباهات خود را روي كاغذ مرتکب می­شود که اين كار، عوارض بسیار کم­تری نسبت به اشتباه در دنياي واقعي دارد.

تدوین يك طرح كسب و كار باعث كاهش خطر و ابهام در فعاليت يك کسب و کار مي‌شود. يك طرح كسب و كار انعكاسي از سازنده آن است و بنابراين بايد نشان دهد كه كارآفرين به طور جدي در مورد فعاليت اقتصادي و نحوه رسيدن به موفقيت، فكر كرده است. يك طرح كسب و كار دقيق و خردمندانه، اولين تأثير مثبت خود را روي افرادي كه آن را مي‌خوانند، مي‌گذارد. در اغلب موارد، وام­دهندگان و سرمايه­گذاران قبل از آن­ كه حتي با كارآفرين ملاقات كنند، طرح كسب و كار وی را مطالعه مي‌كنند. سرمايه­ گذاران باتجربه وقت خود را براي ملاقات با فردی كه طرح كسب وكارش بسیار ضعیف است، صرف نمي‌كنند.

يك كارآفرين نباید تدوین طرح کسب و کار خود را به دیگران محول کند. كارآفرين، چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ يك نيروي هدايت­كننده ايده کسب و کار است و فردي است كه به بهترين شكل، مي‌تواند ديدگاه و احساسات خود را براي تبديل ايده به يك کسب و کار موفق، بیان كند. از سویی دیگر، به دليل آن­كه كارآفرين، طرح را به وام­دهندگان و سرمايه­گذاران ارائه مي‌کند، بايد هر جزء از طرح كسب و كار را درک کرده باشد. در غير اين صورت، نمي‌تواند به نحو متقاعد كننده ­اي از آن دفاع کند و سرمايه ­گذاران آن را رد خواهند كرد.

كارآفرين بايد در طرح کسب و کار، به طور واقع­بينانه ريسك­هاي کسب و کار را ارزيابي كند و براي مواجهه با آن­ها، استراتژي داشته باشد تا سرمايه­گذاران بتوانند به طرح اعتماد كنند. آن­ها مي‌خواهند دلایل محکم و متقنی را در طرح ملاحظه کنند كه سودآور بودن کسب و کار را ثابت می ­کند.

شايد بهترين راه براي درك نياز به يك طرح كسب وكار، شناخت قانون «دو سوم» باشد كه مي‌گويد: دو سوم كارآفريناني كه فعاليت اقتصادی دقيق و پايداري انجام مي‌دهند، حمايت مالي جذب خواهند كرد و افرادي كه حمايت مالي جذب مي‌كنند، فقط دو سوم از آن­چه را كه ابتدا درخواست كرده­اند، بدست مي‌آورند و به ميزان دو سوم، ديرتر از زمان پيش بيني شده، آن­ها به سرمايه دسترسی پیدا خواهند کرد. مؤثرترين استراتژي براي جلوگيري از قانون دو سوم، ارائه يك طرح كسب و كار است.

از ایده تا محصول

یک ایده یا فرصت در مسیر خود برای تبدیل به محصول/خدمت نهایی باید گام­هایی را طی کند تا توجیه­پذیری و عملیاتی بودن آن اثبات شود. هر چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ چند بسته به ایده و نوع کسب و کاری که می­خواهیم راه­اندازی کنیم، ممکن است گام­هایی به این فرآیند اضافه و یا از آن کم شود، اما به طور کلی، یک ایده/فرصت مراحل زیر را می­پیماید:

شایان ذکر است که فرآیند تبدیل ایده به محصول/خدمت نهایی، یک فرآیند خطی نیست، بلکه برگشت ­پذیر بوده و در مراحل مختلف آن، امکان بازگشت به گام­های قبلی و اعمال تغییرات جدید وجود دارد.

چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟

تفاوت معامله گر حرفه ای با مبتدی در چیست؟

در چه صورت ذهن معامله گر به یک موقعیت معاملاتی امتیاز بیشتری می دهد؟

چرا دادن امتیاز بیشتر به یک موقعیت معاملاتی باعث می شود که شما ضرر کنید؟

چرا چک کردن دائمی و غیر منطقی معاملات باز، باعث ایجاد رفتارهای ضررده در بازار می شود؟

با ما باشید تا در ادامه به صورت مفصل به این سوالات پاسخ داده شود …

یکی از تصورات اشتباه و خطرناک، افرادی که تازه پا به عرصه معامله گری بورس می گذارند این است که فکر می کنند باید در طول هفته یا ماه ( یک بازه زمانی خاص ) حتما تعداد معاملات مشخصی را انجام دهند یا اینکه مثلا 10 درصد سود کسب کنند.

مسئله خیلی مهم و اساسی که این معامله گران به آن توجه ندارند این است:

همان طور که مسلم است و می دانید، بازار همیشه تحت تاثیر عوامل زیادی است که باعث ایجاد عدم قطعیت و پیش بینی 100 درصدی می شود.
این عوامل می تواند هر چیزی مثل: عوامل خارجی، مسائل اقتصادی، مسائل مربوط به برنامه ریزی شرکت ها، سیاست های ارزی،مالی و هزاران عامل دیگر باشد.
پس کاملا واضح و مشخص است که هرگز نمی توان این طور برنامه ریزی کرد که مثلا در هر هفته 10 درصد سود کسب کنیم یا تعداد 10 معامله انجام دهیم.

اما معامله گری که با این دید وارد بازار می شود و این طور هدف گذاری می کند، به صورت ناخودآگاه ذهنش برای اینکه بتواند به آن حداقل هایی که برنامه ریزی کرده است دست پیدا کند، به موقعیت های معاملاتی که در واقعیت طبق پلن و استراتژی اش امتیاز کافی برای ورود ندارند، امتیاز بیشتری می دهد و باعث می شود که وارد معامله اشتباه در بازار شود.

معامله گر در این لحظه به صورت فیک و دروغی بدون آنکه متوجه شود، یک موقعیت اشتباه که در حقیقت طبق پلن معاملاتی اش نباید وارد شود را معامله می کند.

مثلا فرض کنید که معامله گر طبق پلن معاملاتی اش باید از بین 10 موردی که در لیست پلن خود نوشته حداقل 7 مورد آن تیک زده شود تا بتواند وارد معامله شود ولی فقط 5 مورد از آن تیک زده شده و در حقیقت طبق پلن نباید وارد این معامله شود. معامله گری که به صورت اشتباه هدف گذاری می کند، ذهنش به صورت ناخودآگاه امتیاز بیشتری به اون معامله می دهد و خودش را با موارد کاملا غیر منطقی مثل ” من می دانم که این موقعیت خوب است ” ، ” فلان شخص گفته که این موقعیت خوبیه ” ، ” فلان گروه یا کانال سیگنال این موقعیت را داده ” و… توجیه می کند و وارد معامله می شود.


تمامی این رفتارها از نحوه اشتباه هدف گذاری در شغل معامله گری است. اما راه حل چیست؟
خیلی ساده، به این شکل هدف گذاری نکنید و به پلن معاملاتی خود اگر اطمینان کامل دارید عمل کنید …

همه چیز در گرو داشتن یک استراتژی معاملاتی قدرتمند و مطمئن است. در شغل معامله گری اگر این مورد را داشته باشید، موفقیت شما تضمین شده است.

یکی از مزیت های اصلی و بسیار جذاب شغل معامله گری این است که ما محدودیتی در انتخاب مکان، انتخاب زمان و حتی انتخاب استراتژی و روش کار خود نداریم … یعنی مثل سایر شغل ها مثلا محدود به یک شهر یا کشور خاص و یا محدود به یک تایم کاری خاص نیستیم … در واقع هر کجا که اینترنت وجود داشته باشد ما می توانیم کسب درآمد کنیم.

اگر بخواهیم نگاه جدی تری به رفتار معامله گر هایی که به این شکل هدف گذاری می کنند داشته باشیم، می توانیم خیلی ساده متوجه شویم که این دسته از معامله گرها استقلال و آزادی که در شغل معامله گری وجود دارد را از خودشان سلب می کنند.
این افراد با هدف گذاری اشتباه و ملزم کردن خود به یک قانون بی منطق به این صورت که ” حتما من باید در طول این هفته 10 معامله انجام دهم یا حتما باید 10 درصد سود کسب کنم ” به صورت کاملا آگاهانه این حق آزادی و مزیت اصلی این شغل را از خودشان سلب می کنند.
اما چه طور؟
یک معامله گر حرفه ای همیشه با تسلط به رفتار، افکار و احساسات خودش موقعیت های معاملاتی با احتمال بالا را شناسایی می کند و فقط آن هایی را معامله می کند که طبق اصول و قواعد تعریف شده در پلن معاملاتی اش است… پس به این شکل در بازی های بازار مشارکت می کند.
پس در واقع معامله گر حرفه ای، خودش انتخاب می کند که در کدام بازی شرکت هایی بازی کند تا به سود برسد.

اما معامله گری که اشتباه برنامه ریزی و هدف گذاری می کند، در بازی های شرکت هایی گرفتار می شود که عملا بر اساس استراتژی شان نباید تحت تاثیر این بازی ها قرار بگیرند. چون بازار حرکات زیادی دارد و دلیل ندارد که معامله گر در تمامی این بازی ها شرکت کند و فقط در آنهایی که از نظر منطقی و پلن معاملاتی مورد تایید هست، شرکت می کند.

یکی از نشانه های تشخیص معامله گر حرفه ای از معامله گر مبتدی در همین است که معامله گر حرفه ای:

  • هر موقعیتی را معامله نمی کند،
  • هر بازی را بازی نمی کند،
  • اگر یک بازی را از دست داد،
  • اگر یک موقعیتی را معاملاتی را از دست داد نا امید نمی شود،
  • شاکی نمی شود،
  • افسوس آن را نمی خورد،

چون آن یک معامله را تاثیر گذار در آینده مالی اش نمی بیند و دیدش کوتاه مدت نیست بلکه دیدی بلند مدت دارد.

یک معامله گر مبتدی و تازه وارد فکر می کند تک تک موقعیت هایی که در بازار می بینید را باید انجام دهد و این طور تصور می کند که مثلا ” چون من این موقعیت را نگرفتم پس در نتیجه دیگه نمیتونم به فلان اهداف، آرزو ها و رویاهای مالی خود برسم ” و مدام افسوس می خورد که چرا این معامله را انجام نداده چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ است.

معامله گر مبتدی در این نوع وضعیت راه حلی که برای رهایی از استرس و افسوس به ذهنش می رسد این است که دائما از طریق گوشی همراه یا لپ تاپ خود به بازار سر بزند که این اقدام وی زمینه ساز ایجاد مسئله دوم خواهد بود.

حتما تا به حال خیلی ها را دیدید وقتی که وارد یک معامله می شوند دائما آن را چک و بررسی می کنند و به بدون منطق و از روی تصمیمات احساسی از طریق گوشی همراهشان مدام قیمت را دنبال میکنند که ببینند چه شده است.

در صورتی که بر اساس تایم چرا باید پلن معاملاتی داشته باشیم؟ فریمی معاملاتی شان اصلا نیاز نیست به این شدت و به این مقدار زیاد معامله خود را چک کنند، بلکه شاید نیاز باشد که روزی یک بار آن هم در حد یک الی دو دقیقه معامله خود را بررسی کنند.

یکی دیگر از مسائلی که تفاوت بین معامله گر حرفه ای و مبتدی است در همین است که معامله گر مبتدی زمانی که وارد یک موقعیت می شود خودش را در اختیار بازار قرار میدهد، بازار با آن بازی میکند … تحت تأثیر بازه های قیمت قرار میگیرد و از خودش دیگر اختیاری ندارد و کوچک ترین حرکاتی که در قیمت ایجاد می شود چه به نفعش و چه به ضررش باشد، دائما در حال تغییر افکار و احساساتش و تغییر رویکردش است.

اما یک معامله گر حرفه ای زمانی که وارد یک موقعیت می شود دیگر توسط بازار بازی داده نمی شود و دائما احساساتش، تحلیل هایش، افکارش تغییر نمی کند و چون می داند که به صورت آگاهانه و بر اساس اصول و قوانین صحیح وارد بازار شده است فقط زمانی معاملات خودش را چک می کند که طبق پلن معاملاتیش زمان آن صحیح باشد.

پس نکته نهایی:

باید یاد بگیریم که ما تعیین کننده قواعد و قوانین بازی در بازار هستیم نه بازار مشخص کننده قواعد و قوانین بازی.

تا زمانی که ما مشخص کننده هستیم فقط موقعیت هایی را می گیرم که می دانیم آگاهانه می تواند به ما سود دهد. ولی یک معامله گر مبتدی تفکرش این است که ” اگر حداقل ها را رعایت نکنم به برنامه ها و اهداف مالی ام در بلند مدت نمی رسم ” نتیجه ای که دریافت می کند این است که توسط بازار بازی داده می شود.

مهم ترین موضوع این است که نباید اجازه بدهیم بعد از ورود به بازار دائما افکار، احساسات و تحلیل های ما بخاطر نواسانات بازار تغییر کند و بازار ما را تحت کنترل خودش بگیرد و ما را مجبور کند که دائما به معامله خودم از طریق لپ تاپ و گوشی سر بزنم که نتیجه آن قرار گرفتن معامله گر در استرس و هیجانی است که می تواند وجود نداشته باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.