خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه
امیرحسین قاضیزاده زمانی که کاندیدای ریاست جمهوری بود مدعی شد “در صورت انتخاب، اولین فرمان او به عنوان رییس جمهور، بازگشت یکصد و سی هزار میلیارد تومان پول خارج شده توسط ۲۰۰ کد حقوقی به بازار سرمایه است”! قولهای امیرحسین قاضیزاده به این مورد ختم نشد. وی در ادامه مدعی شد که “سه وکیل در قوه قضاییه در حال پیگیری مطالبات زیان دیدگان در بورس هستند. ساماندهی بورس و جبران خسارت زیاندیدگان کار سختی نیست، چون تمام بخشها در اختیار دولت است.۹۰ درصد بازار دست دولت است و اگر کسی در راس دولت باشد که با مجلس و قوه قضاییه همراه باشد ۳ روزه این موضوع پیگیری میشود.”
ابراهیم رئیسی هم در زمانی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود با حضور در سازمان بورس و تجمع مالباختگان اعلام کرد: “مسأله بورس یکی از دغدغههای جدی ماست و معتقدم باید تمام راهکارهای حل مستله به اعتماد افزایی سهامداران و مردم منجر شود تا کاملا به بازار سرمایه اعتماد داشته باشند. “
بازار سرمایه به مانند کودک یتیمی شده که سرپرست و دلسوزی ندارد. هر بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه گروهی که میآید به فکر بهره بردن از آن است و تا جایی پیش رفته که حال امروز را پیدا کرده است.
بررسی متغیرهای بنیادی شرکتهای بورسی حکایت از پویایی و فعالیت است و در هر جایی از این کشور پهناور که بروید تولیداتشان را به وفور مشاهده میکنید، اما در عین ناباوری در بازار سرمایه از شرکتهای زیانده و نامطلوب محسوب می شوند! به راستی چرا؟ مگر میشود؟ این از منظر حقوقی و فقهی جدا جای بررسی دارد.
در شرایطی که تورم در اقتصاد کشور میتازد، نمادهای بازار سرمایه بین ۸۰ تا ۹۰ درصد افت دارند و با توجه به تورم ۳۰۰ الی ۴۰۰ درصدی این ایام، سرمایه سهامداران به هیچ تبدیل شده است.
بازار سرمایهای که قرار بود ناجی اقتصاد مولد باشد و از طریق جذب سرمایههای سرگردان مردمی اقتصاد را در مقابل تحریمها مقاوم کند، به ابزاری برای سوزاندن سرمایههای مردمی تبدیل شده است. با وجود روند صعودی بازارهای موازی مالی از طلا و دلار گرفته تا مسکن و خوراک و … در هفتهها و ماههای اخیر، اکثر تحلیلگران انتظار صعود شاخص را داشتند اما بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه به صورت عجیب و غیرمنتظرهای بازار دچار ریزش شده است و این موضوع حکایتی فراتر از مسئله اقتصادی دارد.
اینها همه حکایت از این دارد ضعف نظارت بر بورس و وجود برخی دستهای پشت پرده در رانتها و معاملات بازار سرمایه منجر به سقوط بورس شده است. سوء استفادههای برخی مسئولان و افراد پرنفوذ و نوسانات دست کاری شده بورس، جامعه را در بهت و خشم فراوانی فرو برده و افت شدید شاخص تبدیل به چالشی اجتماعی شده است.
باید در انتظار عملکرد دستگاه قضایی باشیم که چه رویکردی نسبت به سوءاستفادههای دو سال اخیر بورس اتخاذ خواهد کرد و آیا مسئولانی که چشم خود را نسبت به سوءاستفادههای بورس بسته یا حتی منافعی بردهاند توسط دستگاه قضایی محاکمه خواهند شد؟
معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند
معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند و تحریک آنها به هر شکل و صورتی توسط هر گفتاری اعم از تحلیل و خبر مسئولانه نیست و تنها کوره نفرت و خشم را فوران میکند.
سعید شریعتی، عضو حزب اتحاد ملت، با اشاره به نقش چهرههایی نظیر بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه خاتمی برای خروج کشور از فضای ملتهب گفت: در حال حاضر هر فردی به اندازه نفوذ اجتماعی که دارد میتواند با پایگاه اجتماعی خود در راستای آرام کردن فضا و دعوت اطرافیان به گفتگو اقدام کند اما باید دید چنین عملی تا چه اندازه موثر خواهد بود. در حال حاضر فضای خشم در جامعه حاکم است و معترضین و حکومت با خشم با یکدیگر مقابله میکنند در این شرایط افرادی که به صلاح کشور فکر میکنند چارهای غیر از دعوت به آرامش ندارند. در حقیقت نمیشود در کوره این خشم دمید و هر کسی که در این کوره بدمد کار مسئولانه ای انجام نداده است. معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند و تحریک آنها به هر شکل و صورتی توسط هر گفتاری اعم از تحلیل و خبر مسئولانه نیست و تنها کوره نفرت و خشم را فوران میکند.
او افزود: افرادی نظیر خاتمی که دلسوز مردم و جوانان هستند چارهای غیر از دعوت به آرامش ندارند. فارغ از اینکه اقدام خاتمی برای دعوت به آرامش تا چه اندازه موثر است نکته مهم این است که چارهای غیر از این ندارند و هیچ چیز غیر از این نمیتوانند بگویند. لذا خاتمی و چهرههای نظیر او که دعوت به صلح و آرامش و پرهیز از خشونت میکنند به وظیفه ملی خود عمل میکنند. نکته دیگر این است که متاسفانه در شرایط فعلی صدای خاتمی و افراد نظیر او شنیده نمیشود هر چند خاتمی از سالهای گذشته دعوت به آشتی ملی و گفتگوی ملی کرد که در آن زمان توسط حکومت شنیده نشد. در حال حاضر هم آن طور که باید و شاید از طرف معترضین شنیده نمیشود.
شریعتی همچنین تصریح کرد: دلیل این شنیدن نشدن هم این است که فوران خشم و نفرت در دو سوی ماجرا آنقدر افزایش پیدا کرده که هر کدام خود را پیروز میدان مبارزه در آینده نزدیک ارزیابی میکنند. برخی شنوای دعوت به آرامش نیستند چرا که احساس میکنند کسی میخواهد پیروزی قریبالوقوع آنها را به تأخیر بیندازد.
این چهره اصلاحطلب راه حل اساسی شرایط فعلی کشور را در دست مسئولین دانست و اظهار کرد: راه حل دست کسی است که کشور را اداره میکند چرا که این طرف ماجرا هیچ فرد مشخصی ندارد که با او گفتگو کرد تا ماجرا را حل کرد لذا طرفی که در حال حاضر میتواند امتیاز بدهد، مهار و کنترل کند و به عبارتی این واقعه را مدیریت کند حکومت و اجزای آن هستند. مدیریت حکومت به این ترتیب است که ابتدا باید اعتراض را به رسمیت بشناسد و ریشههای به وجود آمدن اعتراض را به درستی و دقیق شناسایی کند نه اینکه فرافکنانه و خارج از مسئولیتهایی که متوجه خود حکومت است و آنها را به جا نیاورده انتظار داشته باشد تا مسئله حل شود.
او در واکنش به اینکه اصلاحطلبان از پتانسیل کافی برای برقراری آرامش برخوردار هستند یا خیر ادامه داد: در حال حاضر شرایطی به نحوی است که مسئله اعتماد اجتماعی به پایینتر سطح خود رسیده است و در این شرایط اصلاحطلب، غیر اصلاحطلب و در مجموع گروههای مرجع اجتماعی به دلیل این بیاعتمادی، نفوذ خود را از دست دادند. لذا در شرایط فعلی گروه معترض جامعه شنوا نیستند که بتوان از طریق نصیحت و دعوت به آرامش با آنها صحبت کرد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب همچنین خاطرنشان کرد: بالاخره شرایط به نحوی است که دو طرف عصبانی و خشمگین هستند و با حرفی که برای آنها خوشایند نباشد به تندی برخورد میکنند اما تندی طرف مقابل دلیل نمیشود که ما سکوت کنیم بلکه باید حرف خود را بزنیم، خاتمی باید حرف خود را بزند ولو اینکه شنیده نشود. بنده نمیگویم به دلیل بیتأثیر بودن خاتمی یا بهزاد نبوی حرف خود را نزنند بلکه میگویم باید حرف زد، دعوت کرد، شنیده نمیشود اما این فضا نباید از صدای سوم خالی شود اگر این فضا از صدای سوم خالی شود چراکه رفته رفته همین دو صدایی که در معارضه با هم قرار گرفتند فضا را پرتر پرتر میکنند که در نهایت به یک رویارویی خشم گرایانه که معلوم نیست غلبه با چه کسی است و چه کسی باید هزینههای آن را بپردازد منجر میشود.
شریعتی در پایان یادآور شد: همه دلسوزان و کسانی که از این فوران نفرت نگران هستند و از این خشم بالا آمده با این وضعیت آینده خوبی برای ایران متصور نیستند. باید با دو طرف حرف بزنند ولو حرفشان شنیده نشود آنچه بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه اهمیت دارد این است که فضا نباید از حرفهایی که در آن ذات عقلانیت، تدبیر، صلح و مدارا است خالی شود. همچنین اینکه حرفهای خود را بزنیم با اینکه سریع نتیجه بدهد دو مقوله جدا از هم هستند./مُنیبان
بزرگترین خطر برای یک حکومت، کاهش اعتماد بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه عمومی است
مبلغ میگوید: خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب
اصلاحات نیوز؛ روزنامه مستقل نوشت: شاید برای نخستین بار باشد که پس از یک بحران جدی برخی مسئولین دم از اصلاح میزنند آن هم از تریبون رئیس مجلس!
اما به واقع اصلاحات مدنظر چهرههای مطرح سیاسی درون حاکمیت با آنچه اصلاحطلبان در نظر داشتند و با آنچه جامعه مطالبه میکند تا چه حد در تضاد و تا چه حد واقعی و تا چه حد قابل اجراست؟ از سوی دیگر از بین رفتن عنصر اعتماد در جامعه باعث شده چندان توجهی به صحبتهای این چنینی مسئولین نشود و جامعه چنین ادعاهایی را شعارگونه تحلیل کند.
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
رئیس مجلس مطرح کرده که ساختارها و روندها نیازمند اصلاحات هستند؛ اصلاحاتی که قالیباف از آن حرف میزند تا چه حد تحلیل شخصی او و تا چه حد نظر کل حاکمیت است؟ آیا مجموعه حاکمیت به این نتیجه رسیده که باید اصلاحاتی صورت بگیرد؟
من نمیدانم چقدر از این مواضع شعار و نمایش است و تا چه حد بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه واقعیت دارد. منظور ایشان مشخص نیست که اصلاحات مطرح شده چیست؟ اصلاحات واقعی است یا ادامه رویکردهای اشتباه قبلی است که ریشه مشکلات امروز هم هست. آنچه در آن تردید نیست ضرورت اصلاح برخی ساختارها و رویکردها و روندها و سیاستها است که اگر انجام نگیرد شرایط وخیمتری بر کشور حاکم خواهد شد. حاکمیت هیچ چارهای ندارد جز اینکه برخی خطاها و انحرافها را در گذشته بپذیرد و آگاهانه و صادقانه دست به اصلاحات واقعی و موثر بزند.
بنظر شما اصلاحات مدنظر مجموعه حاکمیت در چه حوزههایی بروز و ظهور پیدا میکند و آیا به علت تضاد درونی در مجلس و دولت، مشخصا تضاد جبهه پایداری با دیگر اصولگرایان، این نوع اصلاحات قابلیت اجرایی خواهد داشت؟
بهتر است که پیش از روشن شدن منظور آقایان از اصلاحات گمانهزنی در این مورد نکنیم، البته برخی سخنان بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه متعارض که در این روزهای پر التهاب از تریبونهای مختلف توسط برخی مسئولین مطرح میشود ناامید کننده و تخریب کننده است. باید هر چه زودتر قوه عاقلهای در حاکمیت که انشالله چنین قوهای وجود داشته باشد باید توسط اطلاعرسانی رسانهها، مشکلات را بپذیرد. اما اینکه تضادهای درونی در مجلس و دولت را مانع اصلاحات دانستید گرچه حرف درستی است اما اگر آقایان بخواهند در همین وضعیت کنونی ادامه دهند اوضاع در تمامی عرصهها روز به روز وخیمتر خواهد شد. لذا هر چه زودتر باید اراده منسجم در مسئولین مبنی بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه بر اصلاح ساختارها شکل بگیرد و با مشارکت گسترده نخبگان و صاحبنظران و فعالان سیاسی و مدنی به مرحله اجرا در بیاید.
تحولات یک ماه اخیر تا چه حد در نظر مسئولین تصمیمگیرنده تاثیر داشته است؟ آیا جامعه به این نتیجه رسیده است که عبور از سیاستورزی رسمی نتایج بهتری خواهد داشت؟
اگر در گذشته برخی اصلاحات واقعی رخ داده بود بدون تردید با شرایط وخیم امروزی مواجه نمیشدیم. جوانان و مردم نیز در نتیجه مشکلات و نارساییهای وسیع امروز دست به اعتراضات گسترده نمیزدند. دشمنان قسمخورده کشور هم اینگونه فرصت و امکان یکهتازی را پیدا نمیکردند. پس ببینید اینکه به اصلاحات بیتوجهی شده، و تاخیر در پذیرش انحرافها و انجام اصلاحات واقعی چه خسارتهای جبران ناپذیری را تاکنون در پی داشته است و ادامه روندهای قبلی شرایط خانمانسوز جدی را در پی دارد. جامعه وقتی هیچ اصلاحی را پیش روی خود نمیبیند متاسفانه سیاستورزی رسمی را کنار میگذارد و مطالبات خود را از راههای دیگر دنبال میکند که نمونه آن را این روزها مشاهده میکنیم.
از بین رفتن عنصر اعتماد در جزء و کل جامعه یکی از چالشهای امروز است که باعث شده حلقه پیوند دهندهای میان سیاستورزی رسمی و معترضین وجود نداشته باشد؛ برای حل این بحران و ایجاد پیوند برای گفتگو میان مردم با حاکمیت و جریانات سیاسی چه باید کرد؟
خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
مهمترین عامل بیاعتمادی در جامعه نیز رفتارهای بخش تندروی حاکمیت نسبت به جامعه است. رفتاری مانند نادیده گرفتن اقشار وسیع جامعه، خودی و غیرخودی کردن، رویکردهای حراستی و امنیتی در حوزههای مختلف و بخصوص در دانشگاهها و مدارس و مراکز فرهنگی و اجتماعی، سختگیریهای بیمورد سیاسی و غیرسیاسی، حذفهای گسترده در جامعه، برخوردهای تبعیضآمیز، کتمان حقایق و یا برعکس نشان دادن حقایق، عدم عذرخواهی مسئولان، مبتلا شدن مسئولان و خانوادههایشان به رانت و فساد، و برخی مشکلات دیگر که این رفتارها جامعه را به تدریج به بیاعتمادی عمیق مبتلا میسازد که نتیجه آن فاجعهبار خواهد بود. راه حل همه اینها پذیرش فوری رفتارهای اعتمادسوز گذشته و حرکت در جهت جبران آنهاست.
باید خیلی سریع حاکمیت رویههایی را که منجر به بیاعتمادی شده است را بپذیرد و با مردم صادقانه مواجه شود و سعی کند در جهت جبران آنها حرکت کند.
وضعیت اخیر تا چه حد ناشی از عدم توجه به مطالبات نسل جوان در حوزه فرهنگ و سبک زندگی است و تا چه حد ناشی از تحولات معیشتی؟ آیا با یک اعتراض معیشتی مواجه هستیم یا یک تحول فرهنگی؟
وضعیت موجود ناشی از عوامل متعددی است که به تدریج انباشته شده و عوامل معیشتی و فرهنگی بخشی از آنهاست. متاسفانه علیرغم تاکیدهای پی در پی اندیشمندان و صاحبنظران، و به دلیل بیتوجهی به دغدغهها کشور با وضعیت فعلی مواجه شده است.
در این بین انتقادات قابلتوجهی نیز به اصلاحطلبان میشود که در میان مطالبات و اعتراضات جامعه جایی نداشتند و اعتمادی نیز به آنها نشد؛ بنظر شما اصلاحطلبان در کجای این مطالبات قرار میگیرند و چه نقشی میتوانند بازی کنند؟
تاریخ جمهوری اسلامی شاهد بارزی است که میانگین جامعه ایران روی هم رفته طرفدار جدی مشی اصلاحطلبان بوده است، چون جامعه به این ادراک رسیده که کمهزینهترین راه برای پیشرفت همین مشی اصلاحطلبانه است. مشکل اساسی این است که وقتی جریانهای درون حاکمیت به تدریج همهی راههای اصلاح را مسدود میکنند و تعصب سرسختانه نشان میدهند، جامعه را مجبور میکنند نتیجه دیگری بگیرد. مشکل مردم با اصلاحطلبان نیست هنگامیکه حاکمیت در برابر مشی اصلاحطلبانه حتی بصورت حداقلی انعطاف نشان میداد چه غوغایی بر سر صندوقهای رای بر پا میشد و چه حماسهها و اعتمادهایی آفریده میشد. نتیجتا بخشی از مشکل ناشی از انسدادی است که برای اصلاحطلبان و جامعه ایجاد شده است. برای مردمی که تحمل وضعیت را ندارند اگر راه اصلاحات را بسته ببینند، راههای دیگری را انتخاب میکنند که نتایج آن مشخص است. اگر آن بخش تندرو در حاکمیت، دست از رویکردهای خسارتبار بردارد و راههای خوب را بپذیرد تردید نکنید جامعه به مشی سازنده اصلاحطلبی باز خواهد گشت. اصلاحطلبان نیز باید در راستای تحقق مطالبات مردم و کاهش رنجهای آنها حداکثر تلاش خود را بکنند تا حاکمیت متقاعد شود که اصلاحات سازنده و موثر را بپذیرد.
معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند
معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند و تحریک آنها به هر شکل و صورتی توسط هر گفتاری اعم از تحلیل و خبر مسئولانه نیست و تنها کوره نفرت و خشم را فوران میکند.
سعید شریعتی، عضو حزب اتحاد ملت، با اشاره به نقش چهرههایی نظیر خاتمی برای خروج کشور از فضای ملتهب گفت: در حال حاضر هر فردی به اندازه نفوذ اجتماعی که دارد میتواند با پایگاه اجتماعی خود در راستای آرام کردن فضا و دعوت اطرافیان به گفتگو اقدام کند اما باید دید چنین عملی تا چه اندازه موثر خواهد بود. در حال حاضر فضای خشم در جامعه حاکم است و معترضین و حکومت با خشم با یکدیگر مقابله میکنند در این شرایط افرادی که به صلاح کشور فکر میکنند چارهای غیر از دعوت به آرامش ندارند. در حقیقت نمیشود در کوره این خشم دمید و هر کسی که در این کوره بدمد کار مسئولانه ای انجام نداده است. معترضین و نیروهای پلیس در اوج خشم قرار دارند و تحریک آنها به هر شکل و صورتی توسط هر گفتاری اعم از تحلیل و خبر مسئولانه نیست و تنها کوره نفرت و خشم را فوران میکند.
او افزود: افرادی نظیر خاتمی که دلسوز مردم و جوانان هستند چارهای غیر از دعوت به آرامش ندارند. فارغ از اینکه اقدام خاتمی برای دعوت به آرامش تا چه اندازه موثر است نکته مهم این است که چارهای غیر از این ندارند و هیچ چیز غیر از این نمیتوانند بگویند. لذا خاتمی و چهرههای نظیر او که دعوت به صلح و آرامش و پرهیز از خشونت میکنند به وظیفه ملی خود عمل میکنند. نکته دیگر این است که متاسفانه در شرایط فعلی صدای خاتمی و افراد نظیر او شنیده نمیشود هر چند خاتمی از سالهای گذشته دعوت به آشتی ملی و گفتگوی ملی کرد که در آن زمان توسط حکومت شنیده نشد. در حال حاضر هم آن طور که باید و شاید از طرف معترضین شنیده نمیشود.
شریعتی همچنین تصریح کرد: دلیل این شنیدن نشدن هم این است که فوران خشم و نفرت در دو سوی ماجرا آنقدر افزایش پیدا کرده که هر کدام خود را پیروز میدان مبارزه در آینده نزدیک ارزیابی میکنند. برخی شنوای دعوت به آرامش نیستند چرا که احساس میکنند کسی میخواهد پیروزی قریبالوقوع آنها را به تأخیر بیندازد.
این چهره اصلاحطلب راه حل اساسی شرایط فعلی کشور را در دست مسئولین دانست و اظهار کرد: راه حل دست کسی است که کشور را اداره میکند چرا که این طرف ماجرا هیچ فرد مشخصی ندارد که با او گفتگو کرد تا ماجرا را حل کرد لذا طرفی که در حال حاضر میتواند امتیاز بدهد، مهار و کنترل کند و به عبارتی این واقعه را مدیریت کند حکومت و اجزای آن هستند. مدیریت حکومت به این ترتیب است که ابتدا باید اعتراض را به رسمیت بشناسد و ریشههای به وجود آمدن اعتراض را به درستی و دقیق شناسایی کند نه اینکه فرافکنانه و خارج از مسئولیتهایی که متوجه خود حکومت است و آنها را به جا نیاورده انتظار داشته باشد تا مسئله حل شود.
او در واکنش به اینکه اصلاحطلبان از پتانسیل کافی برای برقراری آرامش برخوردار هستند یا خیر ادامه داد: در حال حاضر شرایطی به نحوی است که مسئله اعتماد اجتماعی به پایینتر سطح خود رسیده است و در این شرایط اصلاحطلب، غیر اصلاحطلب و در مجموع گروههای مرجع اجتماعی به دلیل این بیاعتمادی، نفوذ خود را از دست دادند. لذا در شرایط فعلی گروه معترض جامعه شنوا نیستند که بتوان از طریق نصیحت و دعوت به آرامش با آنها صحبت کرد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب همچنین خاطرنشان کرد: بالاخره شرایط به نحوی است که دو طرف عصبانی و خشمگین هستند و با حرفی که برای آنها خوشایند نباشد به تندی برخورد میکنند اما تندی طرف مقابل دلیل نمیشود که ما سکوت کنیم بلکه باید بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه حرف خود را بزنیم، خاتمی باید حرف خود را بزند ولو اینکه شنیده نشود. بنده نمیگویم به دلیل بیتأثیر بودن خاتمی یا بهزاد نبوی حرف خود را نزنند بلکه میگویم باید حرف زد، دعوت کرد، شنیده نمیشود اما این فضا نباید از صدای سوم خالی شود اگر این فضا از صدای سوم خالی شود چراکه رفته رفته همین دو صدایی که در معارضه با هم قرار گرفتند فضا را پرتر پرتر میکنند که در نهایت به یک رویارویی خشم گرایانه که معلوم نیست غلبه با چه کسی است و چه کسی باید هزینههای آن را بپردازد منجر میشود.
شریعتی در پایان یادآور شد: همه دلسوزان و کسانی که از این فوران نفرت نگران هستند و از این خشم بالا آمده با این وضعیت آینده خوبی برای ایران متصور نیستند. باید با دو طرف حرف بزنند ولو حرفشان شنیده نشود آنچه اهمیت دارد این است که فضا نباید از حرفهایی که در آن ذات عقلانیت، تدبیر، صلح و مدارا است خالی شود. همچنین اینکه حرفهای خود را بزنیم با اینکه سریع نتیجه بدهد دو مقوله جدا از هم هستند./مُنیبان
بزرگترین خطر برای یک حکومت، کاهش اعتماد عمومی است
مبلغ میگوید: خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب
اصلاحات نیوز؛ روزنامه مستقل نوشت: شاید برای نخستین بار باشد که پس از یک بحران جدی برخی مسئولین دم از اصلاح میزنند آن هم از تریبون رئیس مجلس!
اما به واقع اصلاحات مدنظر چهرههای مطرح سیاسی درون حاکمیت با آنچه اصلاحطلبان در نظر داشتند و با آنچه جامعه مطالبه میکند تا چه حد در تضاد و تا چه حد واقعی و تا چه حد قابل اجراست؟ از سوی دیگر از بین رفتن عنصر اعتماد در جامعه باعث شده چندان توجهی به صحبتهای این چنینی مسئولین نشود و جامعه چنین ادعاهایی را شعارگونه تحلیل کند.
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاحطلب، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
رئیس مجلس مطرح کرده که ساختارها و روندها نیازمند اصلاحات هستند؛ اصلاحاتی که قالیباف از آن حرف میزند تا چه حد تحلیل شخصی او و تا چه حد نظر کل حاکمیت است؟ آیا مجموعه حاکمیت به این نتیجه رسیده که باید اصلاحاتی صورت بگیرد؟
من نمیدانم چقدر از این مواضع شعار و نمایش است و تا چه حد واقعیت دارد. منظور ایشان مشخص نیست که اصلاحات مطرح شده چیست؟ اصلاحات واقعی است یا ادامه رویکردهای اشتباه قبلی است که ریشه مشکلات امروز هم هست. آنچه در آن تردید نیست ضرورت اصلاح برخی ساختارها و رویکردها و روندها و سیاستها است که اگر انجام نگیرد شرایط وخیمتری بر کشور حاکم خواهد شد. حاکمیت هیچ چارهای ندارد جز اینکه برخی خطاها و انحرافها را در گذشته بپذیرد و آگاهانه و صادقانه دست به اصلاحات واقعی و موثر بزند.
بنظر شما اصلاحات مدنظر مجموعه حاکمیت در چه حوزههایی بروز و ظهور پیدا میکند و آیا به علت تضاد درونی در مجلس و دولت، مشخصا تضاد جبهه پایداری با دیگر اصولگرایان، این نوع اصلاحات قابلیت اجرایی خواهد داشت؟
بهتر است که پیش از روشن شدن منظور آقایان از اصلاحات گمانهزنی در این مورد نکنیم، البته برخی سخنان متعارض که در این روزهای پر التهاب از تریبونهای مختلف توسط برخی مسئولین مطرح میشود ناامید کننده و تخریب کننده است. باید هر چه زودتر قوه عاقلهای در حاکمیت که انشالله چنین قوهای وجود داشته باشد باید توسط اطلاعرسانی رسانهها، مشکلات را بپذیرد. اما اینکه تضادهای درونی در مجلس و دولت را مانع اصلاحات دانستید گرچه حرف درستی است اما اگر آقایان بخواهند در همین وضعیت کنونی ادامه دهند اوضاع در تمامی عرصهها روز به روز وخیمتر خواهد شد. لذا هر چه بحران بیاعتمادی در بازار سرمایه زودتر باید اراده منسجم در مسئولین مبنی بر اصلاح ساختارها شکل بگیرد و با مشارکت گسترده نخبگان و صاحبنظران و فعالان سیاسی و مدنی به مرحله اجرا در بیاید.
تحولات یک ماه اخیر تا چه حد در نظر مسئولین تصمیمگیرنده تاثیر داشته است؟ آیا جامعه به این نتیجه رسیده است که عبور از سیاستورزی رسمی نتایج بهتری خواهد داشت؟
اگر در گذشته برخی اصلاحات واقعی رخ داده بود بدون تردید با شرایط وخیم امروزی مواجه نمیشدیم. جوانان و مردم نیز در نتیجه مشکلات و نارساییهای وسیع امروز دست به اعتراضات گسترده نمیزدند. دشمنان قسمخورده کشور هم اینگونه فرصت و امکان یکهتازی را پیدا نمیکردند. پس ببینید اینکه به اصلاحات بیتوجهی شده، و تاخیر در پذیرش انحرافها و انجام اصلاحات واقعی چه خسارتهای جبران ناپذیری را تاکنون در پی داشته است و ادامه روندهای قبلی شرایط خانمانسوز جدی را در پی دارد. جامعه وقتی هیچ اصلاحی را پیش روی خود نمیبیند متاسفانه سیاستورزی رسمی را کنار میگذارد و مطالبات خود را از راههای دیگر دنبال میکند که نمونه آن را این روزها مشاهده میکنیم.
از بین رفتن عنصر اعتماد در جزء و کل جامعه یکی از چالشهای امروز است که باعث شده حلقه پیوند دهندهای میان سیاستورزی رسمی و معترضین وجود نداشته باشد؛ برای حل این بحران و ایجاد پیوند برای گفتگو میان مردم با حاکمیت و جریانات سیاسی چه باید کرد؟
خطر و کابوس بزرگ برای یک حکومت باید کاهش شدید و یا از دست رفتن عنصر اعتماد در جامعه باشد. در فضای بیاعتمادی هیچ اقدام موثر و سازندهای مورد پذیرش قرار نمیگیرد و با سوءظن به آن نگاه میکند و اصلاحات سخت خواهد شد.
مهمترین عامل بیاعتمادی در جامعه نیز رفتارهای بخش تندروی حاکمیت نسبت به جامعه است. رفتاری مانند نادیده گرفتن اقشار وسیع جامعه، خودی و غیرخودی کردن، رویکردهای حراستی و امنیتی در حوزههای مختلف و بخصوص در دانشگاهها و مدارس و مراکز فرهنگی و اجتماعی، سختگیریهای بیمورد سیاسی و غیرسیاسی، حذفهای گسترده در جامعه، برخوردهای تبعیضآمیز، کتمان حقایق و یا برعکس نشان دادن حقایق، عدم عذرخواهی مسئولان، مبتلا شدن مسئولان و خانوادههایشان به رانت و فساد، و برخی مشکلات دیگر که این رفتارها جامعه را به تدریج به بیاعتمادی عمیق مبتلا میسازد که نتیجه آن فاجعهبار خواهد بود. راه حل همه اینها پذیرش فوری رفتارهای اعتمادسوز گذشته و حرکت در جهت جبران آنهاست.
باید خیلی سریع حاکمیت رویههایی را که منجر به بیاعتمادی شده است را بپذیرد و با مردم صادقانه مواجه شود و سعی کند در جهت جبران آنها حرکت کند.
وضعیت اخیر تا چه حد ناشی از عدم توجه به مطالبات نسل جوان در حوزه فرهنگ و سبک زندگی است و تا چه حد ناشی از تحولات معیشتی؟ آیا با یک اعتراض معیشتی مواجه هستیم یا یک تحول فرهنگی؟
وضعیت موجود ناشی از عوامل متعددی است که به تدریج انباشته شده و عوامل معیشتی و فرهنگی بخشی از آنهاست. متاسفانه علیرغم تاکیدهای پی در پی اندیشمندان و صاحبنظران، و به دلیل بیتوجهی به دغدغهها کشور با وضعیت فعلی مواجه شده است.
در این بین انتقادات قابلتوجهی نیز به اصلاحطلبان میشود که در میان مطالبات و اعتراضات جامعه جایی نداشتند و اعتمادی نیز به آنها نشد؛ بنظر شما اصلاحطلبان در کجای این مطالبات قرار میگیرند و چه نقشی میتوانند بازی کنند؟
تاریخ جمهوری اسلامی شاهد بارزی است که میانگین جامعه ایران روی هم رفته طرفدار جدی مشی اصلاحطلبان بوده است، چون جامعه به این ادراک رسیده که کمهزینهترین راه برای پیشرفت همین مشی اصلاحطلبانه است. مشکل اساسی این است که وقتی جریانهای درون حاکمیت به تدریج همهی راههای اصلاح را مسدود میکنند و تعصب سرسختانه نشان میدهند، جامعه را مجبور میکنند نتیجه دیگری بگیرد. مشکل مردم با اصلاحطلبان نیست هنگامیکه حاکمیت در برابر مشی اصلاحطلبانه حتی بصورت حداقلی انعطاف نشان میداد چه غوغایی بر سر صندوقهای رای بر پا میشد و چه حماسهها و اعتمادهایی آفریده میشد. نتیجتا بخشی از مشکل ناشی از انسدادی است که برای اصلاحطلبان و جامعه ایجاد شده است. برای مردمی که تحمل وضعیت را ندارند اگر راه اصلاحات را بسته ببینند، راههای دیگری را انتخاب میکنند که نتایج آن مشخص است. اگر آن بخش تندرو در حاکمیت، دست از رویکردهای خسارتبار بردارد و راههای خوب را بپذیرد تردید نکنید جامعه به مشی سازنده اصلاحطلبی باز خواهد گشت. اصلاحطلبان نیز باید در راستای تحقق مطالبات مردم و کاهش رنجهای آنها حداکثر تلاش خود را بکنند تا حاکمیت متقاعد شود که اصلاحات سازنده و موثر را بپذیرد.
دیدگاه شما