بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در بورس اوراق بهادار تهران
موضوع اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در این پژوهش از مدل سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سرمایه به کار رفته و رشد سود باقی مانده و بررسی رابطه آنها با بازده جاری و آتی سهام استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای دوره زمانی 1383 تا 1390 جمع آوری و برای آزمون فرضیهها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان میدهد بین رشد سود باقی مانده و بازده جاری سهام رابطه مثبت و معنیدار و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده جاری سهام رابطه منفی و معنیداری وجود دارد، همچنین بین رشد سود باقیمانده و بازده آتی سهام رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده آتی سهام رابطه معنیداری وجود ندارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Relationship between Earning Growth and Stock Returns by Using Residual Income in Tehran Stock Exchange (TSE)
نویسندگان [English]
- B Shamszadeh 1
- M Sadeghifar 2
- B Almasi 3
1 Assistant Professor of Accounting Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
2 Assistant Professor of Statistics, Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
3 Master of Accounting, Hamadan Branch, Islamic Azad University, Hamadan, Iran
چکیده [English]
The main objective of this study is to explore the relationship between earnings growth and stock returns using the residual income (RI) model in companies listed on the Tehran Stock Exchange. We use residual income (RI) for decomposing earnings growth into growth in RI and growth in invested capital in order to explain its relationship with current and future stock returns. Data were collected for the period 2004 to 2011 from TSE. We use Pearson correlation coefficient to test our hypotheses. The results show, significant positive relationship between growth in RI and current stock returns and significant negative relationship between growth in invested capital and current stock returns. Also, there is a significant positive relationship between growth in RI and future stock returns, and there is no relationship between growth in invested capital and future returns.
کلیدواژهها [English]
- Earnings growth
- Residual income
- Stock Returns
اصل مقاله
مدت طولانی بود که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی، سود و رشد سود به عنوان تبیین کنندههای اصلی بازده سهام تلقی میشدند [21]. سود حسابداری از جمله برترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است [3]. منطق ارتباط سود حسابداری و بازده سهام در سال 1968 توسط بال و براون ارائه شده است [15]. در سال 1992 تئوری، مفاهیم و متغیرهای ضروری برای ارزیابی همبستگی بین سود حسابداری و بازده سهام در یک دوره بلند مدت از سوی ایستون، هریس و اولسون پایه گذاری شد [22].
اما ایراد سود حسابداری به عنوان تبیین کننده بازده سهام این است که در این معیار ارزیابی، تنها به کمیّت سود توجه میشود، در حالیکه برای تعیین ارزش واقعی شرکت باید به کیفیت سود نیز توجه کرد [9]. به این معنا که سود با چه میزان سرمایه گذاری به دست آمده؟ هزینه سرمایه چقدر بوده است؟ آیا همین که شرکت نسبت به سال قبل توانسته باشد سود بیشتری کسب کند کافی است؟ مطمئناً این طور نخواهد بود چرا که این سؤال پیش میآید که این میزان سود در ازای چه میزان سرمایه به دست آمده است؟ بنابراین سود حسابداری به تنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی بازده سهام نیست زیرا در محاسبه آن هزینه سرمایه در نظر گرفته نمیشود.
در این پژوهش، از مفهوم سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سود باقیمانده، رشد سرمایه به کار رفته و اجزای دیگر استفاده شده است.
با استفاده از این تفکیک پرسشهایی مطرح میشود؛ اول اینکه آیا میتوان تغییرات بازده سهام را با استفاده از این تفکیک، بهتر تشریح کرد؟ دوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و سایر اجزای رشد سود ارتباط متفاوتی با بازده دارند؟ سوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و رشد سرمایه به کار رفته بازده آتی سهام را پیشبینی میکند؟
مبانی نظری
این موضوع که شرکت باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کند، از مدتها قبل مورد توجه اقتصاددانان بوده است [17]. سالها پیش اقتصاددانان معروفی از جمله آلفرد مارشال عقیده داشتند که شرکتها برای ایجاد ارزش، باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کنند [19].
پیتر دراکر میگوید: «تا زمانیکه یک شرکت سودی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است» [19]. در قرن بیستم این مفهوم با عناوین متفاوتی از جمله سود باقیمانده[1] تعریف شد [8].
سود باقی مانده عبارت است از: سود عملیاتی پس از کسر مالیات، منهای هزینه سرمایه به کار رفته.
این مدل با مفهوم با ارزش افزوده اقتصادی (EVA) تفاوت دارد. در مدل ارزش افزوده اقتصادی بایستی تعدیلاتی مانند: هزینه مطالبات مشکوکالوصول، هزینه مزایای پایان خدمت کارکنان، هزینههای تبلیغات، بازاریابی، آموزش، تحقیق و توسعه و اجاره، هزینههای معوق و. در سود عملیات پس از کسر مالیات و کل سرمایه به کار گرفته شده صورت گیرد که این تعدیلات، اصل محافظهکاری و رعایت رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه یکنواختی در اجرای اصول پذیرفته شده حسابداری را نقض خواهد کرد و همچنین قضاوتهای شخصی را بالا میبرد و فرآیند جمعآوری اطلاعات برای محاسبه ارزش ذاتی شرکت را نیز طولانی میکند [8].
در محاسبه سود حسابداری، تنها هزینه تأمین مالی از طریق بدهی منظور میشود و مدیران وجوه فراهم شده توسط سهامداران را بدون هزینه فرض میکنند اما در مفهوم سود باقیمانده، هزینه تأمین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور میشود. معیار سود باقی مانده شرایطی را فراهم میکند تا با در نظر گرفتن هزینه سرمایه به کار رفته، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام، سود حسابداری را به سود اقتصادی تبدیل کرده و به این صورت عملکرد واقعی شرکت را بررسی و ارزیابی کرد.
بنابراین از آنجا که بازده سهام تابعی از رشد سود اقتصادی است، استفاده از یک شاخص اندازهگیری بهتر و مناسبتر میتواند توانایی بهتری برای تبیین بازده سهام داشته باشد. مدل سود باقی مانده یک معیار اقتصادی مناسب برای سهام داران است [13].
به نظر میرسد سود باقی مانده شروع خوبی برای اصلاح روابط تجربی بین رشد سود حسابداری و بازده سهام باشد. محققین حسابداری مدتهاست که سود حسابداری را به عنوان معیار ناقص سودآوری شرکت از دیدگاه سهامداران مورد انتقاد قرار دادهاند زیرا سود حسابداری هزینه فرصت سرمایه به کار رفته را منعکس نمیکند [14]. این محققین سود باقی مانده را نماینده بهتری برای سودهای اقتصادی میدانند زیرا که هزینه سرمایه به کار گرفته شده را لحاظ میکند. آنتونی (1973)، استفاده از سود باقی مانده برای تجزیه و تحلیل سودآوری شرکت را حمایت میکند. او اعتقاد دارد که «جامعه مالی بهتر میتواند نتایج عملکرد شرکت را قضاوت کند، اگر گزارشهای شرکت با شناخت هزینه سرمایه تجزیه و تحلیل شود» [13].
سود باقی مانده (Residual Income)
مدل سود باقی مانده یکی از معمولترین ابزارهایی است که برای ارزشیابی سهام و عملکرد شرکت استفاده میشود. این مفهوم در دهه 1920 توسط شرکت جنرال موتور و در دهه 1950 توسط شرکت جنرال الکتریک استفاده شد و از چهار دهه قبل در متون حسابداری مدیریت قرار داده شده است.
علیرغم این که مدل سود باقی مانده قابلیتها و کارایی لازم جهت استفاده را دارد اما در عمل تا سالها، کمتر مورد استفاده قرار میگرفت اما در چند سال اخیر توجه انجمنهای علمی را بیشتر به خود جلب نموده است. این مدل چارچوبی را در اختیار حسابداران قرار میدهد تا عملکرد شرکت را در شرایط حسابداری تعهدی تجزیه و تحلیل کنند [7].
سود باقی مانده یک معیار مناسب برای اندازهگیری عملکرد شرکتها و تصمیمگیریهای مدیریت است [14] و همچنین یک معیار اندازهگیری مناسب برای گزارشگری مالی است [13].
سود باقی مانده بر مدیریت ترازنامه تأکید دارد. مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیر ضروری دارایی و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه میشود. این بدان معنی است که شرکتها برای افزایش سرمایه باید به هزینه سرمایه نیز توجه کنند و مثلاً با یک استقراض غیرضروری هزینه زیادی را در مقابل سودی که از آن منابع کسب میکنند، متحمل نشوند.
سود باقی مانده عبارت است از سود عملیاتی پس از کسر مالیات منهای هزینه سرمایه. برای محاسبه سود عملیاتی پس از کسر مالیات (NOPAT) صرفهجویی مالیاتی ناشی از هزینههای تأمین مالی از سود کسر میگردد [14]. ما در این جا به سود قبل از کسر بهره و بعد از مالیات نیاز داریم چرا که اگر هزینه بهره در محاسبه سود باقی مانده اضافه نشود موجب اندازه گیری مضاعف هزینه بهره میشود ولی از آن جایی که هزینه بهره یک هزینه قابل قبول مالیاتی است صرفهجویی ناشی از آن را لحاظ میکنیم.
در مدل بالا سود باقی مانده سال جاری؛ سود خالص سال جاری؛ هزینه بهره سال جاری؛ میانگین موزون هزینه سرمایه و سرمایه به کار رفته در سال گذشته است که شامل مجموع سهام عادی و تمام بدهیهای بهرهدار شرکت میباشد.
میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC[2])
هزینه تأمین سرمایه برابر است با هزینه فرصت سرمایه برای تأمین کنندگان سرمایه؛ به بیان دیگر تأمینکنندگان سرمایه، سرمایه خود را در اختیار شرکت قرار نمیدهند مگر این که به اندازه هزینه فرصت خود، بازده کسب نمایند.
منظور از هزینه سرمایه، هزینه تأمین مالی شرکت برای انجام سرمایهگذاری یا تأمین سرمایه در گردش است که از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش هزینه تأمین مالی از محل بدهی بلند مدت با بهره و بخش دیگر هزینه تأمین مالی از محل حقوق صاحبان سهام است. هر یک از این راهها هزینه خاص خود را دارد. رایجترین راه برای محاسبه هزینه رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه سرمایه، محاسبه هزینه تأمین سرمایه از هر یک از روشهای ممکن (انتشار سهام عادی یا ممتاز و انتشار اوراق قرضه یا دریافت وام) و محاسبه میانگین موزون این اعداد است.
به همین دلیل این عدد را میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) مینامند [1].
رابطه بین سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده
بالاچاندران و موهان رام در سال 2012 رابطه بین رشد سود و بازده سهام (R) را به شکل رابطه (1) بیان کردند [14]:
حال با استفاده از مدل سود باقیمانده رشد سود را تفکیک میکنیم که روش انجام کار به شرح زیر است:
سود باقی مانده (RI) سال جاری برابر است با:
بهطور مشابه (RI) دوره قبل برابر است با:
با کسر کردن معادله (3) از معادله (2) تغییرات RI را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
بهمنظور ساده کردن مدل، متغیر را به معادله (4) اضافه و مجدداً کسر میکنیم:
وارونگی منحنی بازده و ارتباط آن با رکود
در این مقاله از مجموعه G2O قصد داریم به طور کامل و با زبان ساده شما را با وارونگی منحنی بازده و ارتباط آن با رکود اقتصادی آشنا کنیم .بنابراین پیشنهاد میکنیم این مقاله را حتما تا انتها مطالعه کنید .
منحنی بازده چیست؟
برای آگاهی از آخرین دوره های آکادمی g2o و ثبت نام، با شماره ۰۲۱۲۸۴۲۲۶۸۸ تماس بگیرید.
برای دریافت آموزشهای رایگان تیم g2o و همچنین دریافت مشاوره رایگان، شماره تماس خود را در فرم زیر وارد نمایید تا مشاوران ما در اسرع وقت با شما تماس حاصل نمایند.
منحنی بازده خطی است که بازده (نرخ بهره) اوراق با کیفیت اعتباری یکسان اما سررسیدهای متفاوت را ترسیم می کند. منحنی بازدهی که بسیار مورد توجه قرار دارد مربوط به بدهی های خزانه داری ایالات متحده است.
وارونگی منحنی بازده چیست؟
وارونگی منحنی بازده افت غیرمعمول بازده بدهی بلندمدت را زیر بازده بدهی کوتاهمدت با همان کیفیت اعتباری توصیف میکند. وارونگی منحنی که گاهی به عنوان منحنی بازدهی منفی نامیده میشود، در گذشته ثابت کرده است که شاخص نسبتاً قابل اعتمادی برای تشخیص رکود است.
منحنی بازده به صورت گرافیکی بازده اوراق قرضه مشابه را در سررسیدهای مختلف نشان می دهد.همچنین به عنوان ساختار مدت نرخ بهره نیز شناخته می شود.به عنوان مثال، روزانه خزانه داری ایالات متحده، بازده اسناد خزانه و اوراق قرضه را منتشر می کند که می توانند به صورت منحنی نمودار شوند.
تحلیلگران اغلب سیگنالهای منحنی بازده را به یک اسپرد بین دو سررسید توصیف میکنند. این کار تفسیر منحنی بازدهی را که در آن وارونگی بین برخی سررسیدها وجود دارد، اما در برخی دیگر وجود ندارد، ساده می کند. نکته رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه منفی این است که هیچ توافق کلی در مورد اینکه کدام اسپرد به عنوان قابل اعتمادترین شاخص رکود عمل می کند، وجود ندارد. معمولاً منحنی بازده به سمت بالا متمایل می شود که نشان دهنده این واقعیت است که دارندگان بدهی بلندمدت ریسک بیشتری را متحمل شده اند.
وارونگی منحنی بازده زمانی رخ می دهد که نرخهای بهره بلندمدت از نرخهای کوتاهمدت پایینتر میآیند، زیرا سرمایهگذاران انتظار دارند که نرخهای کوتاهمدت در آینده کاهش یابد، که معمولاً در نتیجه عملکرد اقتصادی ضعیف است.چنین وارونگی به عنوان یک شاخص نسبتاً قابل اعتماد رکود در دوران مدرن عمل کرده است.از آنجایی که وارونگی منحنی بازده نسبتاً نادر است، اما غالباً قبل از رکود بوده است، معمولاً مورد بررسی دقیق معامله گران در بازارهای مالی قرار می گیرد.
مطالعات آکادمیک در مورد رابطه بین وارونگی منحنی بازده و رکود به بررسی اختلاف بین بازده اوراق قرضه ۱۰ ساله خزانه داری ایالات متحده و اسناد سه ماهه خزانه داری می پردازد ، در حالی که فعالان بازار بیشتر بر روی بازدهی بین اوراق قرضه ۱۰ ساله و ۲ ساله تمرکز دارند.
جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، در ماهدمارس سال ۲۰۲۲ گفت که ترجیح میدهد ریسک رکود را با تفاوت بین نرخ اوراق سه ماهه فعلی خزانهداری و قیمتگذاری بازار اوراق مشتقه که همان نرخ را ۱۸ ماه بعد پیشبینی میکنند، ارزیابی کند.
بازار اوراق قرضه طرحهای افزایش نرخ بهره فدرال رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه رزرو را نمیپذیرد
کمیته بازار آزاد فدرال به تازگی پیشبینی کرده است که در حال حاضر نرخهای یک شبه تا پایان سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ از صفر به ۱.۶۰ درصد و ۲.۱۰ درصد افزایش مییابد و معاملهگران آن را با قیمتگذاری قراردادهای آتی یورو و دلار در نرخهای کوتاهمدت ۱.۵۰ درصد در هر دو تاریخ متفاوت میبینند.
به گزارش ایسنا به نقل از بلومبرگ، معاملهگران اوراق قرضه گمان میکنند که فدرال رزرو به سرعت متوجه خواهد شد که با موضع جدید جنگطلبانه خود، بسیار جاهطلب است.
نگرانی این است که اقتصاد نتواند با نرخهای بالاتری که سیاستگذاران در ذهن دارند، مقابله کند و این امر محدود میکند که بانک مرکزی تا چه حد میتواند نرخهای بهره را افزایش دهد و بازدهی خزانهداری چقدر میتواند بالا برود.
کارشناسان اظهار کردند: فدرال رزرو در موقعیت دشواری قرار دارد و این خطر وجود دارد که تورم برای مدت طولانیتری بالاتر از آنچه بسیاری انتظار دارند باقی بماند.
بازده اوراق قرضه ۳۰ ساله خزانهداری ایالاتمتحده از اوج ۲.۵۱ درصدی امسال در ماه مارس به حدود ۱.۸۱ درصد کاهش یافته است، در حالی که ۱۰ سال در ۱.۴ درصد تقریبا ثابت بوده است. بازدهی بلندمدت با قیمتگذاری معاملهگران در آغاز دورهای سریع اما کم عمق، افزایش نرخ فدرال رزرو در کوتاهمدت کاهش یافته است.
حراجهای خزانهداری بهطور بالقوه میتواند اوضاع را تحریک کند و بازگشایی فروش اوراق قرضه ۲۰ ساله که با تقاضای ضعیف مواجه شده است نیز وجود خواهد داشت؛ حراجهای خزانهداری در ماههای اخیر کاتالیزوری برای افت بازدهی بوده است.
شاخص خزانهداری بلومبرگ برای سال ۲۰۲۱ به منفی ۲.۱ درصد بازگشته است که اولین کاهش سالانه از زمان زیان ۲.۷۵ درصدی در سال ۲۰۱۳ است. در همین حال، شاخص جداگانه بلومبرگ از اوراق بهادار با سررسید ۱۰ ساله یا بیشتر، امسال تا ۱۶ دسامبر ۴.۵ درصد کاهش یافته است.
جیمز مکدونالد، استراتژیست ارشد سرمایهگذاری میگوید: «عملکرد طولانیمدت فدرال رزرو تا جایی پیش میرود که نمیخواهند منحنی را معکوس کنند».
وی افزود: ریسک برای سرمایهگذاران در سال آینده، تغییر بنیادی تورم فدرال رزرو است که منجر به تشدید بیش از حد شرایط مالی میشود.»
رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه
طلانیوز: در شرایط عادی اقتصادی قیمت طلا به صورت تاریخی رابطه مستقیمی با قیمت اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده داشته است که در نمودار زیر( تا چند هفته پایانی روند نمودار ) قابل مشاهده است:یعنی با افزایش ارزش طلا قیمت اوراق قرضه نیز افزایش می یابد .
در 2 نمودار ارایه شده،روند بالایی مربوط به قیمت اوراق قرضه 10-ساله خزانه داری و روند پایینی نیز نشانگر قیمت طلا می باشد. در هفته های اخیر اما این رابطه مخدوش شده است و در حالی که از زمان آخرین نشست کمیته بازار باز فدرال رزرو آمریکا موسوم به FOMC، قیمت جهانی هر اونس طلا حدود 8.5% رشد داشته ( در زمان انتشار ای خبر در 14 ژانویه ) است، قیمت اوراق قرضه 10-ساله خزانه داری آمریکا بیش از 2.14% ریزش داشته که منجر به رشد نرخ بازدهی این اوراق و شکسته شدن خط روند نزولی 25 ساله نمودار نرخ بازده شده است.
بررسی دلایل بنیادی این پدیده
معکوس شدن رابطه قیمت طلا با قیمت اوراق قرضه خزانه داری به 2 دلیل می تواند روی بدهد:
کاهش نرخ بازده واقعی
به گزارش از cyclicalwaves ،در این حالت، با وجود افزایش نرخ بهره رسمی اما به دلیل جهش تورم با شتابی بیش از افزایش نرخ بهره، نرخ بازدهی واقعی (1)کاهش می یابد و عملاً یک شرایط تورمی نگهداری دارایی های مالی با درآمد ثابت مانند اوراق قرضه خزانه داری توجیه سرمایه گذاری نداشته و لذا سرمایه گذاران با فروش این اوراق به دنبال دارایی هایی می روند که یا درآمد بالاتری نصیبشان کند (مانند سهام) و یا دارایی هایی که رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه علیرغم درآمدزا نبودن دستکم خود به دلیل افزایش نرخ تورم از افزایش عمومی قیمت ها سود ببرند (مانند طلا)
در این حالت، به دلیل مسائلی همچون افزایش کسری بودجه دولت ها، لغو پیمان های تجاری و تنش های سیاسی درونی و بیرونی ممکن است سرمایه گذران به این نتیجه برسند که احتمال ورشکستگی دولت صادرکننده اوراق قرضه (در اینجا آمریکا) افزایش یافته است و لذا احتمال نکول صادرکننده بدهی وجود دارد. طبیعتاً در چنین شرایطی نیز سرمایه گذاران اقبالی به اوراق قرضه نشان نداده و به دنبال دارایی های امن مانند طلا می روند.
بررسی نمونه از روند های ممکن در اقتصاد آمریکا
آخرین گزارش های تورمی از آمریکا نشانگر جهش تورم پایه (تورم عمومی منهای قیمت سوخت و اقلام خوراکی) در ماه دسامبر امسال می باشد. قیمت رو به افزایش نفت و دیگر کالاها در سطح جهانی نیز نشانگر ادامه فشار صعودی روی تورم می باشد. نرخ بیکاری در آمریکا نیز به پایین ترین سطح در 17 سال گذشته رسیده و طبیعتاً انتظار می رود که این امر منجر به افزایش تدریجی دستمزدها و افزایش توان خرید و مصرف شهروندان آمریکایی بشود. پس می توان نتیجه گرفت که روند تورم در ایالات متحده رو به رشد می باشد. از سوی دیگر تصویب طرح کاهش مالیات ها باعث کاهش 1.5 تریلیون دلاری درآمدهای دولت فدرال آمریکا شده و به نظر می رسد که کسری بودجه این کشور رو به رابطه بازده و قیمت اوراق قرضه افزایش باشد.
این امر در حالی روی می دهد که تنها چند روز با پایان مهلت تعیین شده برای افزایش مجدد سقف مجاز بدهی های دولتی آمریکا فاصله داریم و اگر ترامپ مواضع سرسختانه خود در خصوص مهاجرت را تعدیل نکند، احتمال تعطیل شدن دولت فدرال وجود دارد. در همین حال چینی ها نیز ظاهراً به دنبال کاهش خرید اوراق قرضه خزانه داری آمریکا هستند و این امر مسئله تامین مالی دولت آمریکا از منابع برون مرزی را دچار مشکل خواهدکرد.
در چنین شرایطی به نظر می رسد که هر 2 عامل گفته شده که می توانند باعث معکوس شدن رابطه قیمت طلا با اوراق قرضه خزانه داری آمریکا بشوند در کار هستند و طبیعتاً رشد طلا را در چنین وضعیتی بایستی دارای توجیه فاندامنتالی ارزیابی نمود.
در پایان بایستی تاکید نمود که هر چه شرایط اقتصاد آمریکا به سمت رشد اقتصادی با شتاب کمتر و رشد تورمی با شتاب بیشتری برود سرمایه ها بیش از پیش از بازار سهام به سمت بازار طلا سرازیر خواهدشد؛ امری که در مرحله چهارم و نهایی چرخه کسب و کار قطعی خواهدبود.
همبستگی بیت کوین و بازده اوراق 30 ساله آمریکا | کاتالیزور رشد بیت کوین چیست؟
در این مقاله موضوع اصلی که به آن پرداخته خواهد شد، رابطه بین بیت کوین و بازده اوراق قرضه 30 ساله آمریکا است.
مجله افیکس کار : رابطه سهام سنتی، کالاها و بیت کوین در گذشته بنیادی بوده است. برای مثال، سقوط بازار بیت کوین در مارس 2020 زمانی اتفاق افتاد که بازار سهام با بزرگترین دامپینگ 30 ساله خود رو به رو شد. آن زمان سرمایه گذاران بیت کوین سپرده های خود را به نقدینگی تبدیل کردند.
با گذشت زمان همبستگی بین بازار بیت کوین و سهام کاهش پیدا کرد. در حال حاضر، در زمان نگارش این مقاله، رابطه همبستگی بین بیت کوین و طلا طی هفته اخیر به طور چشمگیری افت کرده است. زیرا قیمت بیت کوین در هفته گذشته به شدت کاهش یافت.
رابطه همبستگی بیت کوین و طلا
از آنجا که طلا و SPX سیر صعودی داشتند، همین روند با شاخص S&P 500 مشاهده شد. با این وجود، در این مقاله موضوع اصلی که به آن پرداخته خواهد شد، رابطه بین بیت کوین و بازده اوراق قرضه 30 ساله آمریکا است.
- بیشتر بخوانید:اوراق قرضه آمریکا چیست؟ | دلایل افزایش و کاهش در بازدهی اوراق قرضه خزانه داری
آیا روند قیمت بیت کوین با اوراق قرضه 30 ساله آمریکا شباهتی دارد؟
بر خلاف اغلب همبستگی های دیگر، شباهت بین حرکت بیت کوین و بازده اوراق قرضه 30 ساله آمریکا امری عجیب است. قطعا این روند بطور کامل مشابه نیست. اما هر دو این دارایی ها طی چند ماه گذشته در یک جهت حرکت نموده اند.
بیت کوین و بازده اوراق قرضه 30ساله آمریکا
چرا بازده اوراق قرضه 30 ساله مهم است؟
بازده اوراق قرضه 30ساله آمریکا شاخص مناسبی برای تجزیه و تحلیل شرایط بازار در آینده است. اکنون، متغیرهای مختلفی برای بررسی وجود دارند. اما عملکرد فدرال رزرو و نحوه ارتباط متقابل آن با این بازار مورد توجه است.
بانک فدرال رزرو آمریکا طی 10 سال گذشته، بدون توجه نسبت به سرمایه خود ، به چاپ دلار آمریکا اقدام کرده است. اکنون، پس از جلسه فدرال رزرو در ماه گذشته، این بانک اشاره به افزایش نرخ های بهره در کوتاه مدت دارد.
علاوه بر این، در حالیکه بانک فدرال اندکی اوراق با پول نقد به بانک ها تحویل داد، در کوتاه مدت، موجب افزایش بازده 1 ساله اوراق قرضه آمریکا شد.
اما، چه اتفاقی برای اوراق قرضه 30 ساله افتاد؟ این اوراق به شدت سقوط کردند.
بازده اوراق قرضه 30 ساله آمریکا
با این تفاسیر، به طور قطع می توان تورم را پیش بینی کرد. همچنین با توجه به این واقعیت که فدرال رزرو نیاز به افزایش نرخ بهره دارد، تنها رشد اقتصادی امروز را کند خواهد کرد.
چه اتفاقی در انتظار بیت کوین است؟
با اشاره به این واقعیت که کاهش بازده اوراق قرضه 30ساله انعکاس وضعیت فعلی بازار است. همانطور که اوراق قرضه 30 ساله تمایل به رشد نشان دهد، انتظار می رود اقتصاد نیز در کنار آن رشد نماید.
اکنون، در مورد بیت کوین می توان نتیجه گرفت تنها یک اقتصاد در حال رشد برای آن مفید است. زیرا وقتی بازار به طور کلی رو به پیشرفت است، بیت کوین تمایل دارد عملکرد بهتری از خود نشان دهد.
از این رو، این عامل می تواند کاتالیزور رشد در آینده باشد. هنگامیکه بازده اوراق قرضه 30 ساله شروع به بهبود نماید، لوپ بازخورد مثبت انعکاسی، چشم انداز بهتری برای بیت کوین می سازد. در این صورت، افزایش قیمت ها به معنای اعتماد بیشتر به این دارایی است.
دیدگاه شما