استراتژی بازاریابی محتوایی، اشتراک بین استراتژی محتوا و بازاریابی محتوایی است.
علــوم سیاســــی و روابـــط بین المـلل
استراتژی به عنوان موضوعی قدیمی در علوم و فنون نظامی قرنهاست که را ه گشا و هدایت کننده ی جنگ بوده است. استراتژی در ارطباط با ماهیت وسرشت جنگ ها و تغییر و تحولات اجتماعی و اقتصادی جهان از از اوایل قرن بیستم کاربرد وسیع تری یافت و عناوینی چون«استراتژی ملی» معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ و «استراتژی بزرگ»در کنار «استراتژی فرهنگی» و« استراتژی اقتصادی» مطرح شده اند.
معنای استراتژی از آنجا که یونانیان آن را به منزله ی هدایت و یا فرماندهی جبهه های نبرد میدانستند شروع و به فرآیند تصمیم گیری برنامه ریزی شده در بخشهای سیاسی، اقتصادی، تحقیقاتی، نظامی و غیره ختمم شد.
دولتها و ملتها از استراتژی برای مدیریت سیاست خارجی، نیروهای مسلح، تولید تسلیحات، در یک هماهنگی بسیار تنگاتنگ باسایر منابع و نیروهای سیاسی، اقتصادی؛ اکولوژی و روانی کشور استفاده میکنند.
استراتژی به سبب آثار و نتایج وابستگی متقابل کشورها با یکدیگر بیش از پیش نامفهوم و گنگ شده است و در بسیاری موارد، به اشتباه این اصطلاح را به جای خط مشی(استراتژی) ، جنگ(عملیاتی) و یا تاکتیک به کار میبرند.
سطح استراتژیک(خط مشی) به کار گیری تمامی نیروهای مسلح یک ملت برای تامین امنیت ملی در کلیتی بزرگتر را شامل میشود.
جنگ داد و ستدی غیر قابل پیش بینی است و به همین جهت سربازان و پژوهش گران در طول تاریخ در پی یافتن راه حلی سحر آمیز برای این سودا گری بوده اند.
اما در سطوح عملیاتی و استراتژیک، این اصول حاکم بر آموزه هایی هستند که توسط نهادهای نظامی مدرن ارائه میگردند، چرا که این اصول خلاصه ای از تجربه ی بزرگ تاریخ بوده و در اندیشیدن به جنگ راه گشا هستند. اما آنچه اهمیت دارد تنها دانستن این اصول نیست بلکه استفاده ی هوشمندانه از آنهاست.
همیشگی بودن و منطق ثابت اصول جنگ از هدف آموزشی آنها نشات میگیرد: این اصول نه به دنبال توضیح آنند که بگویند چگونه باید پیکار نمود، بلکه هدف آنها توضیح این مسئله است که چگونه میتوان در جنگ پیروز شد.
به همین دلیل است که فلسفه ی متعلق به استراتژیستهای کلاسیک هنوز هم به عنوان عناصر استراتژی دفاعی مدرن امروز و آینده قابل اجرا بوده و ابزار مورد نیاز را برای تحلیل استراتژی های موجود و آینده فراهم میآورند.
اصطلاح استراتژی در کل، متضمن ارطباط میان هدف و وسیله است که طبق برنامه یک فرد یا مجموعه آن را دنبال میکند.
. پیدایش استراتژی وابسته به عنوان هنر یا دانش سازماندهی و کاربرد به کارگیری ابزارها و منابع مختلف به قصد دست یابی به اهداف سیاسی به پیدایش و تشکیل دولت بوده.
بنا به گفته ی لیدل هارت((Liddell hart استراتژی عبارت است از هنر توزیع و استفاده از ابزار نظامی برای انجام مقاصد سیاسی.
به نظر هدلی بول(Hedley bull) استراتژی بهره جستن از زور و نیروی نظامی به منظور کسب اهداف مفروض سیاسی میباشد.
آندره بیو فره(Andre bedufre) مدعی است: استراتژی هنر دیالکتیک دو اراده ی متقابل است که برای حل مجادله ی خویش از زور استفاده میکنند.
لوئیز هال(Louis halle) مطالعات استراتژیک را به عنوان شاخه ای از مطالعات سیاسی تعریف میکند که با پیامدهای سیاسی جنگ افروزی ملتها در ارطباط است.
ریشه ی واژه ی" استراتژی " در کلمه یونانی استراتگوس(strategos) میباشد که معمولا به معنای «کلی وجامع» ترجمه میگرددکه معمولا منظور ایشان از این واژه(استراتژی) طراحی خط مشی است.
به معنای کامل تر استراتژی عبارت است از هنر بسیج و جهت دهی کله منابع، از جمله نیروهای مسلح، یک ملت یا اجتماعی از ملل به منظور حفظ و ارتقاع منافع آ ملت یا ائتلاف در رویارویی با دشمنان بالفعل یا بالقوه ی خود.
در ادبیات نظامی استراتژی به معنای خط مشی یا طرح ریزی میباشد که به استفاده ی واقعی –از زور و قدرت مربوط میشود، یعنی به کار گیری زور به عنوان ابزاری برای سیاست ملی.
به معنای دگر استراتژی عبارت است از توسعه، تصاحب هوشمندانه، وبهره برداری از همه ی منابع یک کشور به منظور اجرای سیاست آن کشور در جنگ.
بنا براین میتوان گفت که استراتژی به استفاده ی واقعی –ویا تهدید به استفاده-از زور در روابط بین الملل مربوط میشود.
معنای رایج واژه استراتژی، به شکلی که امروز مرسوم است، برای نخستین بار در سال 1825در فرهنگ واژگان آکسفورد تعریف گردید، یعنی بلافاصله بعد از دوره ی ناپلئون.
اصول استراتژیکی وجود دارند که برای تمامی ادوار و همه ی نیروها –بدونه توجه به هرگونه تغییر در فناوری واستراتژی-مفید و سود مند هستند.
در تقسیم بندی استراتژیهای مختلف نظامی اتفاق نظری بین دانشمندان علم روابط بین الملل و جامعه شناسان نظامی وجود ندارد.
ب) استراتژی غیر مستقیم به کار گرفتن ابزار و روشهای گوناگون چون دیپلماسی یا روابط بازرگانی به منظور محدود ساختن آزادی عمل رقیب که عده ای این استراتژی را استراتژی تسلط امپریالیستی نیز مینامند.
ج) استراتژیهای پیشروی یا عملیاتهای غیر مستقیم از طریق غافلگیری، مانور، انصراف و تصمیم گیری در جهت مناطق جنگی و جبهه های فرعی، مانند استراتژیهای نظامی قرن نوزدهم و بیستم چرچیل و لیدل هارت.
اینکه کدام یک از استراتژی های فوق قابل استفاده اند، طبیعتا به موقعیت ژئوپولیتیکی و نیز شرایط فن آوری نظامی و دیگر منابعی که موجود است و همچنین به میزان نفوذ مکتب استراتژی نظامی و موقعیت دشمن و اهداف سیاسی جنگ بستگی دارد که این مسئله خود در عمل به شرایط اجتماعی ساختار بین المللی و تحولات روابط بین الملل بستگی دارد. (ازغندی، جنگ و صلح، سمت؛ ص64)
در اینجا ما به بررسی نظرات استراتژی دانهای مشهور در چهار قالب: الف) استراتژی قاره ای یا بری ب) استراتژی دریایی ج) استراتژی هوا، فضایی د) استراتژی انقلابی
نیکولو ماکیاولی، کارل فون کلازویتس، آنتونی هنری دو ژومنی، سون تزو و باسیل لیدل هارت پدران مکتب قاره ای یا بری میباشند.
این مکتب به جنگ زمینی بین ارتشها مربوط بوده و به لحاظ تاریخی ابزار اصلی استراتژی ژئوپلتیکی نظامی بوده است.
ماکیاولی، ژومنی و کلازویتس به عنوان استراتژیستهای «جنگ آفندی» و «رویکرد مستقیم» توصیف میشوند، در حالی که از لیدل هارت و سون تزو به عنوان استراتژی پردازان «جنگ محدود یا پدافندی» و «رویکرد غیر مستقیم» نام برده میشود.
استرتژیستهای جنگ آفندی و "استراتژی با رویکرد مستقیم" به عقاید طرح شده در دیدگاه کلازویتس پای بند بودند عقایدی بدین مضمون که هدف نهایی جنگ منهدم ساختن نیروی نظامی دشمن بوده و نیروی دریایی وهوایی اصولا برای این منظور موجودیت میابند که حمل ونقل نیرو ها به منطقه ی درگیری را انجام داده و از ایشان در موقعیت درگیری پشتیبانی کنند.
مشخصه اصلی محیط سیاسی – استراتژیک قبل از ماکیاولی عبارت بود از جنگهای شخصی پادشاهان، و شاهزادگان، ارتشهای موقت خصوصی، سربازانی که تعلیمات اندکی فرا گرفته بودند و اغلب مزدور بودند، دلاوری های فردی، جنگهای مذهبی، محاصره های بی پایان و پیکارهای بی نتیجه.
از یاد نبریم که ماکیاولی در دورانی قلم میزد که حق را قدرت تعیین مینمود، دورانی که بهره گرفتن از زور برای گسترش قلمرو و قدرت، اعتقاد تمامی حکومتهای بزرگ بود.
در تاریخ تحول اندیشه استراتژی نظریات ماکیاولی در باب استراتژی و جنگ ارطباط مستقیمی با سیاست دارد و در آثارش با عنوان "شهریار" و "هنر جنگ" اکثر ایده های او منعکس شده است.
او عظمت و شوکت هر کشور و ملتی را ناشی از قدرت نظامی و چگونگی به کار گیری آن میداند و به «شهریار» توصیه میکند که با مطالعه ی تاریخ از شکستها و پیروزیها بیاموزد و در تامین حاکمیت و منافع ایتالیا از به کار گیری هر نوع ابزاری وعاملی اعم از معنوی و مادی نهراسد. (ماکیاولی، نیکولو، شهریار، ترجمه داریوش آشوری؛ تهران: پرواز؛ 1366. )
او اولین متفکر سیاسی بود که ماهیت رقابتی نظام جهانی را دریافت. او سیاست را به شکل نزاعی بین ارگانیسم های در حال رشد وگسترش میدید که بر سر مسئله بقا صورت میگیرد، نزاعی که در آن جنگها طبیعی والزامی بودند. او عقیده داشت که حیات یک اورگانیسم به ظرفیت جنگی او بستگس دارد. او عقیده داشت که شیوه ی نهادهای سیاسی باید در راستای این هدف باشد که بتوانند برای بکار گیری نیروی نظامی شرایط مطلوبی را پدید آورند.
تمام ی آثار ماکیا ولی حول این مطلب معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ می باشد. او در اثر خود به نام هنر جنگ"the art of war" جنگ را از گرایشهای مذهبی و اخلاقی تفکیک نموده، آن را به عوامل قانونی، اقتصادی و سیاسی مربوط دانسته است.
دفاع ماکیا ولی از خدمت وظیفه ی اجباری باعث گردید تا وی در توسعه ی تفکر نظامی دارای جایگاه برجسته ای گردد.
4-جنگ باید«کوتاه و قاطع»باشد. جنگ باید تا حد امکان بلافاصله پس از حصول یک نتیجه قطعی و روشن خاتمه یابد.
5-از آنجایی که همه چیز به نتیجه ی نبرد بستگی دارد، برای حصول اطمینان از کسب پیروزی هرآنچه مقدور و میسر است باید انجام پذیرد، از جمله بهره گیری کامل از نیرو ها حتی اگر توان دشمن پایین تر به نظر برسد.
6-نبرد سرنوشت ساز باید هدف همه ی عملیاتای نظامی بوده، هر عملیات باید هماهنگ و طرح ریزی شده صورت پذیرد.
ناپلئون یک نابغه عملی استراتژیک بود. از اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم به بعد با بروز انقلابها و قیامهای سیاسی و اجتماعی و بروز جنگهای ناپلئون، مفاهیم استراتژی و تاکتیک دچار دگر گونی شد.
ناپلئون موفقیتش را در جنگها مرهون تدابیر یا حیله های فرمان دهی خود و در حقیقت به کار گرفتن تاکتیکهای دقیق و پیروزمند میدانست. بر اساس تجارب ناپلئون استراتژی تعریفی وسیع تر از آنچه در روم و یونان به کار میرفت به خود میگیرد و با عنوان علم حرکات و طرح های نظامی یا علم جنگ و تهیه ی طرحها و خط مشی واحدهای نظامی مطرح میشود. در واقع، خط مشی واحدهای نظامی همان حرکات است که این واحد های نظامی انجام میدهند و امروزه علم تاکتیک این حرکات را برای کسب در نبرد بررسی میکند. نبوغ جنگی ناپلئون و توان نظامی فرانسه از سویی و دستیابی به سلاحهای جدید و مشارکت توده ای مردم در جنگ بر تاریخ استراتژی و مفهوم آن آثار تعیین کننده ای گذاشت.
نبوغ ناپلئون در سطوح استراتژیک و عملیاتی جنگ کاتالیزور مهمی برای توسعه ی مکتب قاره ای تفکر استراتژیک در تمامی قرن نوزدهم بود. (ازغندی، جنگ و صلح، سمت؛ ص61)
از نخستین کسانی که در مکتب جدید اندیشمندان نظامی دوره ی ناپلئون ظهور کردند، آنتونی معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ هنری ژومنی سوییسی(1779-1869) و کارل فون کلازویتس پروسی(1780-1831) بودند که هم در زمینه ی تئوری نظامی و هم بر برداشتهای رایج جنگ تاثیر جاودانه بر جای یگذاشتند.
ژومینی با استفاده از تجاربی که در جبهه های نبرد به دست آورده بود اعتقاد داشت که استراتژی، هنر رسانیدن یا حرکت نیروها به میدان جنگ و تاکتیک، هنر هدایت آن نبردها در صحنه ی نبرد است.
او در کتاب "خلاصه ای از هنر جنگ" که در سال 1838 منتشر کرد، استراتژی را شامل تمامی عملیاتی میداند که در صحنه های جنگ به نحوی نقش دارند؛ ضمن اینکه به اعتقاد او برای پیروزی در جنگ باید به سرعت و به موقع نیروهای انسانی را بدونه به مخاطره انداختن آنها به صحنه های نبرد منتقل کرد. (ارل ادوارد ام.؛ تاریخ فن جنگ؛ ترجمه محمد علی پیروزان؛ تهران: علمی، 1343، ص122-125)
کلازویتس فیلسوف و استراتژی دان پروسی اوایل قرن نوزدهم، در اثرش با عنوان"درباره ی جنگ" مینویسد: عملیات نظامی وسیله ایست برای اجرا وتحقق سیاست. استراتژی نظامی بدین ترتیب طرح کلی نبوده، بلکه جزئی از یک طرح سیاسی است که بنا به نظریه ی جنگ تمام منابع یک ملت برای اجرای مقاصد سیاسی به کار میرود. (ازغندی، جنگ و صلح، سمت؛ ص61)
وی این تلاش همه جانبه را "استراتژی کلی" نامید، بنابراین استراتژی نظامی را در واقع به منزله ی تاکتیک معرفی میکند.
وی در جای دیگری از کتابش مینویسد: «دو فعالیت متمایز در جنگ وجود دارد: تاکتیک و استراتژی. تاکتیک عبارت است از فن بکار بردن نیروها و هدایت عملیات در رزمها و استراتژی عبارت است از فن هدایت نبرد و تطبیق و هماهنگ ساختن رزمها برای نیل به هدفهای جنگ. »
بیشتر نوشته های کلازویتس هنوز از اعتبار بسزایی برخوردار است و مفاهیم ارزنده قابل توجهی دارد. (ازغندی، جنگ و صلح، سمت؛ ص61)
در کتاب ژومینی با نام«خلاصه ای از هنر جنگ» (summary of art of war;1838) و کتاب کلازویتس با عنوان «در باب جنگ»(on war;1831) به سطوح تاکتیکی واستراتژیک پرداخته و از اهمیت بسیار زیاد عامل روحیه یاد کرده اند.
کلازویتس از سادگی طرحها طرفداری نموده و بر «اصطکاک» در جنگ تاکید نموده و برای ژومینی سادگی در طرح ریزی نبرد یک ارزش اساسی بوده، چرا که او عقیده داشت "هرچه مانور قاطع ساده تر باشد، موفقیت آن نیز حتمی تر خواهد بود. "
هر دو اندیشمند به کرات عبارت درام یا نمایشنامه ی جنگ را به کار میبرند، یعنی جنگ حالتی سیال و متغییر داشته و در بسیاری از موارد منوط به شانس میباشد. هردو برنابودی نیرو های دشمن به عنوان هدف کلیدی هر عملیات نظامی تاکید می ورزند.
تفاوت اساسی میان این دو آن است که ژومینی اصولا به عنوان یک مطلع حرفه ای در حوزه ی جنگ قلم میزد، در حالی که کلازویتس به عنوان یک فیلسوف جنگ دست به قلم میبرد.
ژومینی بیشتر با جنبه های عملی جنگ مرتبط بود و از این رو در پی آن بود که برای کسب پیروزی در جنگها یک نظام نظری بنا نهد.
بنابراین کلازویتس در سطح استراتژیک جنگ قلم میزد در حالی که ژومینی در سطوح تاکتیکی و عملیاتی جنگ مینوشت.
و دیگر اینکه در مقایسه با آنچه در نظریه ی «جنگ علمی»ژومینی بیان شده بود، کلازویتس بر اهمیت عوامل روحی و روانشناختی در جنگ تاکید بیشتری می ورزید.
کلازویتس عقیده ی ژومینی در خصوص وارد آوردن ضربات پی در پی به نقطه ی سرنوشت ساز دشمن را رد کرد در حالی که خو نظریه ی مشابهی با نام «مرکز ثقل»داشت چرا که او این امر را(وارد آوردن ضربات پی در پی به نقطه ی سرنوشت ساز) تلاشی میدانست برای"تنزل دادن همهی اسرار هنر جنگ به فورمول برتری عددی در یک زمان و مکان معین.
در زمینه ی تدارکات و لجستیک درک ژومینی از ارزش لجستیک بسیار عملی تر از دیدگاه کلازویتس بود که سعی داشت تدارکات معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ نظامی را از امور اجرایی جنگ جدا نماید.
کلازویتس عقیده داشت که موضوعاتی که نه به عمل جنگیدن، بلکه ه حفظ ونگه داری تجهیزات و مراقبت از بیماران مربوط میشود اهمیت چندانی ندارددر حالی که در نزد کلازویتس تدارکات با الگوی کلی جنگ کاملا مرتبط بوده و در تعیین نتایج عملیات نظامی یاری رسان بود.
در حالی که ژومینی بر تفوق و برتری رهبری نظامی اصرار میورزید، کلازویتی بر این مطلب اصرار داشتن که رهبری سیاسی باید حرف آخر را بزندچرا که سیاست ماهیت جنگ را مشخص میکند و شرایط سیاسی استراتژی را شکل میدهد. باید به خاطر داشت که کلازویتس گفته است: جنگ چیزی نیست مگر ادامه ی سیاست با شیوه ای دیگر.
بر خلاف کلازویتس، دیدگاه ژومینی نسبت به جنگ جنبه ای سرزمینی داشت یعنی طبق نظر ژومینی هدف اصلی درگیری مسلحانه کسب منافع ارضی بود. علاوه بر این تاکید عمده ی ژومینی بر تهاجم، و تاکید کلازویتس بر تهاجم تدافعی بود.
اینجانب فارغ التحصیل کارشناسی رشته علوم سیاسی هستم و این وبلاگ را برای ارائه مقالات و مطالب مفید ایجاد نموده ام .
از بازدیدکنندگان محترم خواهشمندم نظرات و پیشنهادات خود را برای مدیر وبلاگ ارسال نمایید.
توجه: شایان ذکر است که درج مطالب با نام سایرین لزوماً به معنای تایید دیدگاه آنها توسط مدیریت وبلاگ نخواهد بود. در ضمن استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.
استراتژی تولید محتوا چیست؟
برای درک دقیق مفهوم استراتژی محتوا، لازم است 3 مفهوم زیر را در کنار هم بررسی کنیم:
- استراتژی محتوا (Content Strategy)
- بازاریابی محتوایی (Content Marketing)
- استراتژی بازاریابی محتوایی (Content Marketing Strategy)
تصویر مقابل، ارتباط این 3 مفهوم را با یکدیگر نشان می دهد:
استراتژی بازاریابی محتوایی، اشتراک بین استراتژی محتوا و بازاریابی محتوایی است.
سایت Moz.com با ترسیم نمودار فوق، توضیح می دهد که بسیاری از افراد متأسفانه تفاوتی بین این مفاهیم قائل نیستند و اصطلاحات «بازاریابی محتوایی» و «استراتژی محتوا» را به جای یکدیگر استفاده می کنند. در حالی که این مفاهیم با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً شما می توانید «محتوای غیر تجاری» خود را هم به صورت استراتژیک برنامه ریزی کنید. اما با کمی اغماض، می توان فرض کرد که وقتی از «استراتژی محتوا» صحبت می کنیم، منظورمان «استراتژی بازاریابی محتوایی» است. در واقع ما با برنامه ریزی اسراتژیک محتواهای غیر تجاری که اهداف بازاریابی را دنبال نمی کنند، کاری نداریم.
پایگاه اینترنتی «موسسه بازاریابی محتوایی» یا CMI، برای «تعریف استراتژی بازاریابی محتوایی» می گوید:
استراتژی بازاریابی محتوایی شما، «دلیل و چرایی» شما را نشان می دهد. چرا می خواهید محتوا تولید کنید؟ با تولید محتوا می خواهید به چه کسی کمک کنید؟ یعنی مخاطبان محتوای شما چه کسانی هستند؟ و این که شما چگونه می خواهید به این مخاطبان کمک کنید که هیچ شخص دیگری نمی تواند به این روش به آن ها کمک کند؟
اکثر شرکت ها و سازمان ها معمولاً از بازاریابی محتوایی برای ایجاد یک جامعه مخاطب استفاده می کنند تا حداقل به یکی از اهداف زیر دست پیدا کنند: یا درآمد خود را افزایش دهند، یا هزینه های خود را کاهش دهند و یا مشتریان بهتری جذب کنند.
دلایل ضرورت استراتژی برای تولید محتوا
بسیاری از افراد، داشتن استراتژی محتوا را امری تزئینی و لوکس فرض می کنند و بدون تدوین یک استراتژی مکتوب، شروع به تولید محتوا می کنند. بدون شناسایی نیازهای مخاطبان، بدون ارزیابی وضعیت رقبا، بدون برنامه زمان بندی شده و بدون ساز و کار نظارتی، محتواهای متعددی تولید می کنند و طبیعتاً بازدهی چندانی به دست نمی آورند. رهبران بازار، کسب و کارهایی هستند که محتوا را جدی می گیرند و بر اساس استراتژی محتوا قدم بر می دارند.
دلایل زیادی را می توان برای اهمیت استراتژی محتوا بر شمرد. از جمله:
- استراتژی محتوا، باعث صرفه جویی در هزینه ها می شود.
- استراتژی محتوا، باعث صرفه جویی در زمان می شود.
- استراتژی محتوا، معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ قدرت رقابت شما را افزایش می دهد.
- استراتژی محتوا، هدفمندی تولید محتوا را افزایش می دهد.
- محتوای هدفمند، بیشتر توجه مخاطبان را جلب می کند.
- محتوای هدفمند، بیشتر رضایت مخاطبان را جلب می کند.
- محتوای هدفمند، نرخ تعامل و مشارکت کاربران را افزایش می دهد.
- استراتژی محتوا، اثربخشی و بازدهی محتوا را افزایش می دهد.
- استراتژی محتوا، امکان ارزیابی عملکرد را فراهم می کند.
- استراتژی محتوا، تشخیص فرصت های جدید را ساده تر می کند.
- استراتژی محتوا، باعث تقویت برند می شود.
آموزش گام به گام تدوین استراتژی محتوا
الگوریتم های معناگرای گوگل یعنی مرغ مگس خوار (Hummingbird) و رنک برین (RankBrain)، ارزش و اهمیت «تولید محتوایی که بتواند به بهترین شکل ممکن نیازهای کاربران را تأمین کند» را هر روز افزایش می دهند. شاید روی کاغذ بسیار ساده به نظر برسد اما در واقعیت، دقیقاً چطور باید محتوایی تولید کرد که نیازهای کاربر را پوشش دهد؟ بسیاری از متخصصان سئو فکر می کنند که صرفاً با تحقیق کلمات کلیدی می توانند به این هدف برسند اما اگر اینطور بود، همه موفق می شدند! در حالی که تعداد محتواهایی که هرگز دیده نمی شوند و هیچ بازدیدی از گوگل جذب نمی کنند، حدود 20 برابر محتواهایی است که بیش از 10 بازدیدکننده پیدا می کنند! اینجاست که ارزش استراتژی محتوا مشخص می شود.
1) اهداف خود را مشخص کنید
برای تعیین اهداف، از انتها شروع کنید. در نهایت می خواهید به چه نتیجه ای برسید؟ آیا می خواهید تعداد سرنخ هایی که از مشتریان جذب می کنید (Lead Generation) را به میزان مشخصی افزایش دهید؟ آیا می خواهید تعداد مشخصی از فروش را افزایش دهید؟ آیا می خواهید تعداد مشترکین خبرنامه سایت را افزایش دهید؟ ابتدا این اهداف را مستند کنید. انجام این مرحله به شما کمک می کند نوع محتوایی را که می خواهید ایجاد کنید و «دعوت به اقدام» های هر محتوا (Call to Action) را تعیین کنید.
2) مخاطبان اصلی و نیازهای آنان را مشخص کنید
گام بعدی این است که مشخص کنید قصد دارید با محتوای خود چه کسانی را هدف قرار دهید. افراد زیادی در سازمان شما هستند که در این قسمت از فرایند تدوین استراتژی، می توانند به شما کمک کنند. صحبت با اعضای این تیم ها را مد نظر قرار دهید: تیم خدمات مشتریان، تیم پشتیبانی، تیم فنی، مدیران محصول، مدیران بازاریابی محصولات و مدیران بازاریابی شبکه های اجتماعی. این افراد اغلب افرادی هستند که بیشترین تعامل را با مشتریان دارند. بدانید که مخاطبان شما با چه چیزی دست و پنجه نرم می کنند و چه محتوایی می تواند به نیازها و سوالات آن ها پاسخ دهد. با جستجو در انجمن ها و شبکه های اجتماعی می توانید برخی از این تحقیقات را خودتان به تنهایی انجام دهید.
3) تمایزهای کسب و کار خود را شناسایی کنید
بیشتر عمیق شوید و کشف کنید که چه چیزی برند شما را واقعاً منحصر به فرد و متمایز می کند. در اینجا، منظور ما فقط تمایز در محصول نیست. همه ویژگی های برتر در برند خود را شناسایی و فهرست کنید. به تمایز نیروهای انسانی متخصص خود فکر کنید. به ویژگی های متمایزی که فرایند تولید محصولات خود دارید، فکر کنید. حتی تمایزی که در نگاه اول بی ارزش به نظر می رسد، می تواند بسیار ارزشمند باشد.
4) تمایز محتوایی خود را پیدا کنید (Content Tilt)
برای پیدا کردن تمایز، مرحله 2 و 3 را با هم ترکیب کنید. یعنی «تمایزهای کسب و کار خود» را در کنار «نیازهای مخاطبان» قرار دهید و به گونه ای نیازهای آن ها را برآورده کنید که فقط خودتان می توانید! کلمه Tilt در لغت به معنی مایل و شیب دار است. ریشه این واژه این است که در قرون وسطی شوالیه ها با نیزه های بزرگ با هم مبارزه میکردند و کسی برنده بود که شیب مناسبی به نیزه می داد و درست هدفگیری می کرد. در بازار رقابتی هم کسب و کارهایی می توانند برنده شوند که بهتر هدف گیری کنند و تمایز ویژه ای نسبت به رقبا داشته باشند. اکثر کسب و کارها، ایده های محتوایی و حتی محصولات خود را از روی کسب و کارهای دیگر کپی میکنند و برای همین شکست میخورند. به کاری مشغول شوید که دیگران انجام ندادهاند و در زمینهای تازه، انحصار ایجاد کنید. مسائلی را پیدا کنید که تا به حال کسی برایش راهکاری ارائه نکرده باشد و سعی کنید آن مسائل را برای مخاطبان خود حل کنید.
5) بر اساس تمایزهای خود، موضوعات محتوایی را مشخص کنید
وقت آن رسیده که موضوعات محتوا را با طوفان فکری پیدا کنید. حالا که نیازهای مخاطبان و تمایز محتوایی خود را شناخته اید، پیدا کردن موضوعاتی که برند شما باید درباره آنها تولید محتوا کند، بسیار آسان تر است. موضوعاتی را انتخاب کنید که می دانید مخاطبان شما به آنها اهمیت می دهند! در این صورت، می توانید مشارکت سایر بخش های سازمان را هم برای پیشبرد اهداف استراتژی محتوا، جلب کنید. فقط مطمئن شوید که تمایز محتوایی شما، قبل از همفکری، برای آنها روشن شده باشد.
6) درباره کلمات کلیدی سئو، تحقیق کنید
حالا که موضوعات اولیه را با همفکری سایر اعضای تیم انتخاب کردید، وقت «تحقیق کلمات کلیدی» رسیده. باید بدانید که کاربران برای رفع نیازهای محتوایی خود، دقیقاً چه کلیدواژه هایی را جستجو می کنند. از سوی دیگر باید اطلاعات کلیدواژه هایی که رقبای کسب و کار شما به وسیله آن ها از گوگل بازدید جذب می کنند را نیز استخراج کنید. ابزارهای مختلفی برای استخراج کلمات کلیدی وجود دارد (مثل Ahrefs، Alexa، SEMrush، Keyword Planner و. ) که می توانید اطلاعات را از طریق آن ها به دست آورید. البته دسترسی به این ابزارها از ایران، به دلیل تحریم و نرخ بالای ارز، کمی دشوار است. در صورت تمایل می توانید از خدمات کیورد ریسرچ شهر محتوا استفاده کنید.
7) یک تقویم محتوا تهیه کنید
بر اساس نتایج کیورد ریسرچ، یک تقویم محتوا تدوین کنید. اطمینان حاصل کنید که کلیدواژه هایی که در محتواهای شما مورد هدف قرار می گیرند، در تقویم محتوا ثبت شوند تا اعضای تیم تولید، محتواهای مشابه تولید نکنند.
8) روش های ارزیابی عملکرد را مشخص کنید
وقتی مشخص کردید که چه محتوایی باید تولید شود، باید تعیین کنید که موفقیت این محتواها چگونه اندازه گیری خواهد شد. برای اندازه گیری عملکرد محتواها، شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) دقیقی تعیین کنید. بررسی وضعیت دستیابی به این شاخص ها در آینده می تواند میزان موفقیت استراتژی محتوای شما را نشان دهد و به شما درباره بازنگری در استراتژی محتوا کمک کند.
9) تولید محتوا را آغاز کنید
بالاخره وقت تولید محتوا رسید! حالا که مخاطبان را می شناسید، تمایزهای کسب و کار خود را کشف کرده اید، موضوعات و کلمات کلیدی را انتخاب کرده اید و تقویم محتوای خود را هم تدوین کرده اید و البته می دانید که هر محتوایی چه بازدهی و نتیجه ای باید داشته باشد، وقت آن رسیده که محتواهای خود را تولید کنید و به هدف بزنید. تولید محتوا باید با کیفیت، منحصر به فرد و منطبق بر اصول سئو باشد تا اهداف استراتژی شما را محقق کند.
10) عملکرد محتواها را در طول زمان رصد کنید
هنوز تمام نشده! کار ما با تولید محتوا تازه آغاز می شود. باید به صورت مستمر نحوه اجرای برنامه ها و وضعیت دستیابی به اهداف را رصد کنید و برای بهینه سازی استراتژی محتوای خود، ایده بگیرید.
مفهوم و کاربرد استراتژی
استراتژی به مجموعه ای از قواعد تصمیم گیری برای جهت دادن به رفتار سازمانی گفته می شود . برای شناخت کاربرد استراتژی بایستی ابتدا ویژگی های یک استراتژی موثر را درک کرد .
استراتژی چیست و کاربرد آن در مدیریت چیست ؟
ویژگی های استراتژی :
یک استراتژی دارای چندین ویژگی خاص است :
- یک استراتژی هرگز به یک اقدام فوری نمی انجامد . به عبارتی دیگر ، استراتژی یک فرآیند دراز مدت است .
- استراتژی ها از طریق فرآیندهای تحقیقاتی بدست می آیند . استراتژی ها معمولا وظیفه هماهنگی در سطح کلان را برعهده دارند .
- در هنگام طراحی استراتژی ، تعیین تمام جزئیات امکان پذیر نمی باشد . بلکه گذشت زمان است که جزئیات یک استراتژی و طرح های عملیاتی را نمایان خواهد کرد .
- یک استراتژی با اهداف اساسی یک سازمان تفاوت های اساسی دارد . اهداف مقصد یک سازمان را نشان می دهند ولی استراتژی ها وسیله ای برای رسیدن به اهداف می باشند .
- باید توجه داشت که اهداف اساسی یک سازمان با استراتژی های همان سازمان قابلیت جایگزینی دارند .
کاربرد استراتژی :
یک استراتژی بایستی توانایی افزایش بهبود عملکرد را داشته باشد . این ویژگی به ظاهر ساده ، مهمترین کاربرد استراتژی در یک سازمان را نشان می دهد . اگر این کاربرد برای یک استراتژی وجود ناشته باشد ، آن استراتژی هیچ اهمیتی نخواهد داشت .
استراتژی یک مفهوم سیستمی است که به رشد یک سازمان پیچیده کمک می کند و به آن جهت می دهد . استراتژی زمانی دارای ارزش می شود که بتوان ، آن را بر روی برنامه های عملیاتی جاری و پیاده سازی کرد . یک استراتژی باید توانایی اجرای سیاست های کلی (خط مشی ها) یک سازمان را داشته باشد .
انواع استراتژی :
یک استراتژی را می توان از منظرهای مختلفی دسته بندی کرد .(همانطور که در شکل زیر مشاهده می کنید) . در اینجا ما استراتژی را از دیدگاه سازمان های کوچک و متوسط (استارت آپی ها) تقسیم بندی می کنیم . در واقع ما به بررسی استراتژی های وظیفه ای می پردازیم :
معرفی انواع استراتژی
- استراتژی تمرکز گرایی : این نوع استراتژی بر روی فعالیت های فعلی یک سازمان متمرکز می شود .
- استراتژی توسعه بازار : همه سازمان ها تمایل دارند بازار خود را توسعه دهند . آنها سعی می کنند با توسعه کانال های توزیع بازارهای خود را گسترش دهند .
- استراتژی نوآوری : همه سازمان ها سعی دارند با نوآوری و خلاقیت کالاها یا خدمات جدیدی را عرضه کنند .
- استراتژی ائتلاف افقی : بسیاری از سازمان ها در یک استراتژی بلند مدت سعی می کنند یک یا چند شرکت دارای عملیات مشابه را با یکدیگر ادغام کنند .
- استراتژی ائتلاف عمودی : معمولا سازمان ها می توانند با شرکت هایی که مواد اولیه آنها را تامین می کنند ادغام شوند . این ادغام باعث کاهش هزینه ها و افزایش قدرت رقابت در بازار می شود .
- استراتژی سرمایه گذاری مشترک : معمولا برخی مواقع ضروری است که چندین شرکت با یکدیگر متحد شوند و بر معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ روی یک موضوع مشترک سرمایه گذاری کنند .
- استراتژی تنوع بخشی : گاهی لازم است ، یک شرکت در فعالیت های متنوعی مشارکت کند . این تنوع باعث هم افزایی و افزایش نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف یک سازمان می شود .
- استراتژی کاهش مسیر : معمولا زمانی که یک شرکت با کاهش سودآوری مواجه می شود تصمیم به تغییر مسیر کاری خود می گیرد .
- استراتژی رها کردن : برخی مواقع رها کردن یا فروش بخشی یا کل شرکت ، استراتژی اصلی یک سازمان می باشد . در چنین مواقعی مدیران به این نتیجه می رسند که فروش شرکت می تواند برای آنها سود آورتر باشد .
درباره مسعود معاونی
من مسعود معاونی استراتژیست محتوا و فعال در زمینه بلاگری و وبمستری هستم. در این سایت به موضوعات مرتبط با مدیریت میپردازم و سعی میکنیم خوانندگان سایت را با مباحث مدیریت به صورت جامع و کامل آشنا نمایم.
استراتژی دانش یا استراتژی مدیریت دانش ؟
استراتژی دانش در این مطلب به بررسی استراتژی دانش یا استراتژی مدیریت دانش؟ میپرداریم.
امروزه سازمانها، دانش را مهمترین منبع ارزشمند و استراتژیک میدانند و یقین دارند برای رقابتی ماندن باید منابع و قابلیتهای فکری خود را مدیریت کنند. با این وجود سازمانها در صورتی میتوانند از دانش بهعنوان یک سرمایه و دارایی ارزشمند در جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار استفاده کنند که بتوانند دانش استراتژیک خود را بهخوبی شناسایی کنند و از عهده اهرمسازی آن برای پشتیبانی استراتژیهای رقابتی سازمان برآیند. ازاینرو، سؤالات اساسی زیادی مطرح گردید که یافتن پاسخ برای آنها ضرورتی اجتنابناپذیر است:
- کدام دانش است که واقعاً میتواند بهعنوان مهمترین سرمایه سازمان مطرح گردد؟
- سازمان چگونه مشخص میکند چه نوع دانشی بایستی مدیریت و توسعه داده شوند؟
- چرا سازمان باید به سمت شناخت چنین دانشی گام بردارد؟
- چه تلاشهایی برای دستیابی به این دانش نیاز است؟
- کدام استراتژی موفقیت این فرآیند را تضمین میکند؟
دانش استراتژیک
آقای زک، پژوهشگر حوزه مدیریت دانش بر این باور است که هر سازمانی با توجه به شرایط خاص خود، رویکردی برای توصیف و طبقهبندی دانش استراتژیک یا رقابتیاش دارد. بهطور مشخص، دانش استراتژیک هر سازمان با توجه به توانمندی و قابلیت آن در پشتیبانی و حمایت از جایگاه رقابتی سازمان میتواند به سه گروه تقسیمبندی شود. در این صورت، رفتار سازمان در برابر رقبا میتواند نوآور، رهبر، رقیب ماندگار، عقب افتاده و یا ریسک باشد.
1) دانشمحوری
حداقل میزان و سطح دانش موردنیاز برای فعالیت در عرصه یک کسبوکار است. به دلیل اینکه دانش پایه عموماً در اختیار اعضاء و رقبای یک کسبوکار است، این میزان از قابلیت دانشی، باقی ماندن در عرصه رقابت را در طولانیمدت تضمین نمیکند.
2) دانش پیشرفته
دانشی که سازمانها میتوانند به پشتوانه آن در عرصه رقابت باقی بمانند. سازمانهای پایدار در عرصه رقابت، علاوه بر برخورداری از دانشپایه، دارای محتوای دانش تخصصی نیز میباشند که اغلب در میان رقبا تفاوت میکند و تمایز دانش را موجب میشود.
3) دانش نوآورانه
دانشی است که سازمان را قادر میسازد تا رهبری و هدایت صنعت و رقبایش را به دست گیرد و بهطور قابلملاحظهای خود معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ را از رقبایش متمایز نماید. دانش نوآورانه، اغلب یک سازمان را توانمند میسازد که بتواند بر قواعد موجود کسبوکار تأثیرگذار بوده و گاهی این قواعد را تغییر دهند.
استراتژی دانش
«استراتژی دانش» به دنبال تبيين اين موضوع است كه خلاءهای دانشی كدامند، چگونه قابل تأمین هستند و چگونه میتواند به يك منبع استراتژیک در جهت دستيابی به مزيت رقابتی پايدار برای سازمان تبديل شود. از نظر بارتر، استراتژی دانش بيان میكند كه سازمانها برای انجام مأموریتها و اجرای استراتژیهای خود چه دانشی را، با چه عمقی، از چه منبعی و ازچه طريقی بايستی كسب نمايند. استراتژی دانش مجموعهای از خطوط راهنما است كه تصميمات يک سازمان را در خصوص تشخيص، كسب، توسعه، ذخيره سازی، مديريت، بازيابی و بكارگيری دانش خود شكل میدهد.
استراتژی مدیریت دانش
استراتژی مدیریت دانش در بیان ساده، توضیح میدهد چگونه یک سازمان، دانش خود را بهتر به نفع خود و ذینفعانش مدیریت میکند؛ استراتژی مدیریت دانش تعیین میکند چگونه آنچه را که استراتژی دانش تبیین و مشخص نموده در مکان مناسب، زمان مناسب و توسط شخص مناسب به انجام میرسد. در تعریفی دیگر، استراتژی مدیریت دانش مجموعهای از تکتیکها و اقدامات عملیاتی برای پیادهسازی استراتژی دانش است.
استراتژی دانش یا استراتژی مدیریت دانش؟
در مطالعات مرتبط با دانش، دو مفهوم «استراتژی مدیریت دانش» و «استراتژی دانش» رایج است. بـه عقيـده برخـي از پژوهشگران، «استراتژی دانش و استراتژی مديريت دانش» كاملاً وابسته به يكديگر بوده و نبايد مرزی ميان آنها قائل شد؛ زيرا در عمل، مراحـل شناسـايی دانـش اسـتراتژيک سازمان و پيادهسازی فرآيندهای اجرايی مديريت دانش، به طور همزمان انجام میشـود.
در ادبیات مدیریت دانش، پیشفرض اصلی این است که سازمانهایی که برنامههای مدیریت دانش را اجرا میکنند، بهطور خودکار یک استراتژی دانش را اتخاذ میکنند. برعکس، برخی از نویسندگان استدلال میکنند که سازمانها، از اهمیت پایگاه دانش خود و نیاز به بهبود آن آگاهی دارند. یعنی آنها میدانند که نیاز به استراتژی دانش دارند، لذا بهطور ضمنی و بدون اعلام صریح، استراتژی مدیریت دانش را اتخاذ میکنند.
استراتژی مدیریت دانش در بیان ساده، توضیح میدهد چگونه یک سازمان دانش خود را بهتر به نفع خود و ذینفعانش مدیریت میکند.حال آنکه استراتژی دانش مشخص میکند چه معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ دانشی، استراتژیک است و چرا؟ ضمن آنکه استراتژی مدیریت دانش به دنبال نشان دادن فرآیندهای اساسی برای پر کردن شکاف بین استراتژی دانش و منطقی کردن اندوختههای دانشی است. از این منظر، استراتژی دانش بایستی بر تدوین استراتژی مدیریت دانش نظارت داشته باشد.
در پژوهش دیگری که توسط آسوه انجام شده، استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش مکمل یکدیگرند. استراتژی مدیریت دانش بهمثابه قطب نمایی است که تعیین میکند چگونه آنچه را که استراتژی دانش تبیین و مشخص نموده در مکان مناسب، زمان مناسب و توسط شخص مناسب به انجام میرسد. بنابراین استراتژی مدیریت دانش درواقع بهعنوان مجموعهای از تکنیک ها و اقدامات عملیاتی برای پیادهسازی استراتژی دانش به شمار میرود.
با این حال، به نظر میرسد میتوان از ادبیات رایج مدیریت دانش، پنج حالت زیر را در ارتباط بین استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش برداشت نمود:
1- استراتژی مدیریت دانش در ذیل استراتژی دانش
در این صورت، استراتژی دانش مقدم بوده و منظور از مدیریت دانش نیز، مدیریت کردن بر دانشی است که استراتژی دانش آن را مشخص کرده است. در این معنا، استراتژی مدیریت دانش نیز، همان استراتژی مدیریت پیادهسازی دانشی است که قبلاً و توسط استراتژی دانش، جایگاه آن برای سازمان و در ارتباط با استراتژی کسبوکار کلان مشخص شده است. برخی تعاریف، ناظر بر همین دیدگاه هستند. استراتژی مدیریت دانش تعیین میکند چگونه آنچه را که استراتژی دانش تبیین و مشخص نموده در مکان مناسب، زمان مناسب و توسط شخص مناسب به انجام میرسد. و یا اینکه، استراتژی مدیریت دانش بهعنوان مجموعهای از تکنیکها و اقدامات عملیاتی برای پیادهسازی استراتژی دانش است.
2- استراتژی دانش در ذیل استراتژی مدیریت دانش
در این معنا، مراد از مدیریت دانش، محدود به مدیریت کردن بر دانش نیست. بلکه همه آنچه که مرتبط با دانش سازمان، از جمله استراتژی دانش است را دربر میگیرد. لذا استراتژی مدیریت دانش مقدم، راهنما و ناظر است. از آنجایی که ایده کانونی و زیربنای یک استراتژی این است که سازمان توانمندیهای خود یعنی منابع و مهارت را با محیط خارجی در حال تغییر، تطبیق دهد، لذا مدیریت دانش، همان مدیریت سرمایه معنوی در مرکز آنچه سازمان انجام میدهد، قرار میگیرد. در این صورت همهچیز در استخدام مدیریت دانش خواهد بود.
تعریف قابل اشاره از استراتژی مدیریت دانش با این معنا، توضیح میدهد چگونه یک سازمان، دانش خود در قالب چرخه مدیریت دانش را بهتر به نفع خود و ذینفعانش مدیریت میکند.
ضمن آنکه، استراتژی دانش بر تحقق هر یک از گامها یا فرآیندهای چرخه مدیریت دانش معطوف بوده و میتواند بهصورت استراتژی کسب دانش، استراتژی انتقال دانش، استراتژی اشتراکگذاری دانش، استراتژی اجتماعی سازی دانش و نظایر آن تعریف گردد.
3- استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش بر هم منطبق
در این دیدگاه، استراتژی مدیریت دانش بهمثابه استراتژی دانش است. از این رو، دو مفهوم، استراتژی مدیریت دانش و استراتژی دانش، مترادف در نظر گرفته میشوند. پیشفرض اصلی این است که سازمانهایی که برنامههای مدیریت دانش را اجرا میکنند، بهطور خودکار یک استراتژی دانش را اتخاذ میکنند. به عبارتی، سازمانها، از اهمیت پایگاه دانش خود و نیاز به بهبود آن آگاهی دارند. یعنی آنها میدانند که نیاز به استراتژی دانش دارند، بنابراین بهطور ضمنی و بدون اعلام صریح، استراتژی مدیریت دانش را اتخاذ میکنند.
4- استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش متمایز از یکدیگر
مطابق با برخی تعاریف، استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش به عنوان دو مفهوم متمایز در ذیل استراتژی کلان سازمان هستند. از نگاه سازمان برحسب ضرورت و نیاز میتوان یکی یا هر دو را در برنامه قرار داد. لیکن عملکرد آنها متفاوت و مستقل از یکدیگر است. صرفنظر از اینکه چه دانشی استراتژیک است و اساساً برای سازمان مفید است، سازمان میخواهد تجارب، درس آموختهها و دانش درون یا برون سازمانی را مدیریت کند. برای این منظور، نیازی به تدوین استراتژی دانش نیست. بلکه این استراتژی مدیریت دانش یا مدیریت بر دانش است که تدوین میگردد. از سوی دیگر، ممکن است صرف نظر از اینکه بخواهد تجارب، درس آموختهها و دانش را مدیریت کند، بهصورت موردی نسبت به استخدام دانش موردنیاز از داخل یا خارج سازمان برای یک مدت معین موقت اقدام میکند.
این مهم، نیازمند تعریف استراتژی دانش است که میتواند مستقل از استراتژی مدیریت دانش باشد. ضمن آنکه بر اساس استراتژی دانش، سازمان دانشهای استراتژیک موردنیاز فعلی و آینده خود را میتواند مشخص کند؛ اما بنا به دلایلی فعلاً برنامهای برای مدیریت کردن بر آن نداشته و آن را بهوقت دیگری موکول میکند. و این به معنای جدا بودن استراتژی مدیریت دانش از استراتژی دانش است.
5- استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش متمایز از هم اما پیشران یکدیگر
در شرایطی که سازمانها با دنیای متلاطم، عدم قطعیتها و شگفتی سازها مواجه هستند و یا در شرایطی که سازمانها باید بهینه اداره شوند، در این صورت تعادل و توازن بین کارکرد استراتژی مدیریت دانش و استراتژی دانش ضرورت دارد. در این معنا استراتژی دانش به دنبال رصد مناسبترین دانش در داخل و یا خارج از سازمان بوده و مدیریت دانش، به دنبال استخدام آن است.
مهندسی سازمان در عصر دانائی
حاوی تجربیات علمی و عملی نویسنده در حوزه مهندسی سازمان و برنامه ریزی استراتژیک
واژه کاوی مفاهیم استراتژیک- مسائل استراتژیک، ابتکارات استراتژیک
واژه کاوی مفاهیم استراتژیک
مسائل استراتژیک [1] ، ابتکارات(اقدامات) استراتژیک [2]
تشریح مفهوم مسائل استراتژیک (Strategic Issues)
در یک تعریف کلی میتوان گفت، مسائل استراتژیک عبارت است از مسایل کلیدی و با اهمّیتی که برای تدوین اهداف استراتژیک و همچنین تعیین جهتگیریهای عملیاتی و اجرایی سازمان راهگشا میباشند. این اقدامات در راستا و در طول استراتژیهای اصلی سازمان شکل گرفته و یک گام، جهتگیریهای تحقق استراتژیها را ملموستر مینمایند. به عبارت دیگر میتوان گفت، مسائل معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ استراتژیک در کسبوکار به مسائل حل نشدهای اشاره دارد که نقش عمدهای در تعیین جهت کسبوکار دارند. این مسائل در هسته اصلی کسبوکار نهفته است، لذا برای شناسائی مسائل استراتژیک، فرایند ترکیب عناصر محتوائی ضروری است که با ترکیب و تحلیل عناصر محتوائی شناسائی شده و با استفاده از قوه ابداع ابتکار (خلق استراتژی از ترکیب عوامل شناخته شده) اهداف استراتژیک و استراتژی های سازمان قائم بر قصد راهبردی بروز و ظهور پیدا می کنند.
برایسون می گوید: مسائل استراتژیک پرسشهائی در خصوص سیاستهای بینادین و چالش های بحرانی است که موضوعات زیر را تحت تاثیر قرار می دهد.
1- ماموریت، ارزشها و تعهدات سامانی
2- سطح محصولات و خدمات و یا ترکیب هر دو
3- مشتریان، کاربران و پرداخت کنندگان و
4- هزینه، منابع مالی، سازمان یا مدیریت
همچنین یک بیانیه مسائل استراتژیک باید دارای سه ويژگی زیر باشد [3] :
1- مساله را بصورت موجز و ترجیحاً در یک پاراگراف تشریح نماید، مساله باید به شکل پرسشی طرح شود تا سازمان بتواند در مورد آن کار یا اقدامی انجام دهد.
2- عواملی که مساله را می سازند باید بعنوان یک چالش بنیادی ذکر شوند. به طور ويژه مولفههائی در تعهد سازمانی، ماموریت، ارزشها، نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید هستند که مسائل استراتژیک را می سازند.
3- عواقب ناشی از معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ عدم رسیدگی به مساله استراتژیک باید شناخته شود، بدین ترتیب سازمان میداند که با چه نوع مسائلی روبرو است. مسائل استراتژیک سازمان سه گونه اند:
a. آنهائی که در حال حاضر نیاز به هیچ اقدامی ندارند ولی باید پایش شوند.
b. آنهائی که بصورت مشخص بروز میکنند و نیازمندی اقداماتی در آینده و شاید اقداماتی در زمان حال باشند.
c. آنهائی که نیاز به اقدام فوری دارند.
بدین ترتیب می معنی و مفهوم استراتژی چیست؟ توان گفت اقدامات استراتژیک، اقداماتی هستند که در دسته سوم قرار می گیرند یعنی اقداماتی که برای حل مسائل استراتژیک سازمان، نیازمند اقدام فوری هستند. گاهی این اقدامات در قالب ابتکارات استراتژیک شناسائی و به اجرا در می آیند که در ادامه به تشریح آن پرداخته شده است.
تشریح مفهوم ابتکارات استراتژیک (Strategic Initiative)
از سوی دیگر ابتکارات استراتژیک بدان معنی است که چشم انداز (قصد استراتژیک/ مقصد مطلوب) به اقدامات و نوآوریهای استراتژیک عملیاتی تبدیل شوند و این اقدامات، مجموعه ای از برنامهها و پروژههای مبتنی بر بصیرت در محدوده زمانی خاصی را تشکیل دهد که متمایز با عملیات روزانه، به سازمان برای دستیابی به اهداف استراتژیک عملکرد کمک می کنند. ابتکارات استراتژیک تلاشی است برای دستیابی به سه نتیجه اصلی زیر:
- تعیین محدود تحت پوشش قصد استراتژیک (مقصد مطلوب)
- تحقق منافع مهم مورد انتظار برای سهامداران استراتژیک و
پس می توان گفت ابتکارات استراتژیک، استراتژیهائی که ناشی از تحلیلهای سیستماتیک منتج از مدلهای فرایندی تدوین استراتژی باشند نیستند، بلکه اقداماتی هستند که حاصل تجربه و تخصص استراتژیست های سازمان برای خلق یک موقعیت اثربخش همراستا با چشم انداز است. این اقدامات منجر به خلق شرایطی خواهد شد که برای دستیابی به اثربخشی عملیاتی موضوع قصد استراتژیک ضروری است. برخی ويژگی های ابتکارات استراتژیک این است که:
- تسهیلگر دستیابی به اهداف و قصد استراتژیک هستند.
- از جنس استراتژیاند گرچه محصول فرایند سیستماتیک تدوین استراتژی نیستند.
- تحول آفرین و تغییر دهنده مسیر معمول سازمان هستند.
- به خلق ثروت و تولید موقعیت های ارزش آفرین در زمانی کوتاه تر از استراتژی می پردازند.
- ضمن اینکه به یک راهبرد شبیه هستند، برنامه ها و پروژه هائی را شامل می شوند که قصد استراتژیک سازمان را حمایت می کنند.
غالباً شناسائی ابتکارات استراتژیک در یک کارگاه [4] مشترک با حضور مشاوران استراتژیک و استراتژیست های سازمان صورت میگیرد. از طرفی برای دستیابی به نتایج مورد انتظار در این کارگاه، ضروری است کلیه شرکت کنندگان درک مشترکی نسبت به مفاهیم و کلّیت موضوع داشته و در یک فضای توفان فکری [5] ، آنچه برای سازمان تحول آفرین است را شناسائی، دسته بندی و طرح ریزی کنند.
دیدگاه شما